معرفی کتاب

نوشته شده توسط 13ام مهر, 1390

نام کتاب:  نهج الفصاحه

گردآورنده : ابوالقاسم پاینده

ترجمه و ویرایش: واحد پژوهش نسیم کوثر

تصحیح: خانه ویرایش

تعداد صفحات: 664

ناشر:فرایض                                                                                                                                                                                                                                                                                              

چاپ: شریعت

نوبت چاپ: دوم ـ 1386   

                                                                                                                                                    

                                                                                     

توضیحات:

 این  کتاب مجموعه ای است از کلمات قصار و سخنان گهربار رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) که به صورت الفبایی و موضوعی گردآوری وتدوین شده و در دسترس علاقمندان به اسلام و فضیلتهای انسانی قرار گرفته است.همچنین این کتاب در مورد موضوعات مختلفی من جمله : بخشش، ایمان ، امنیت، امید،امر معروف و نهی از منکر،اعتماد، امانت ،ازدواج،ارزش،اعتدال،برکت،تجارت و…. بحث شده است .به طور کلی می توان به این مسئله اشاره کرد که در این کتاب مسائل مربوط به اخلاقی ،اقتصادی ،اجتماعی ،سیاسی، مسائل مربوط به زنان و مسائلی که هر انسانی در زندگی روزمره خود ممکن است با آن برخورد داشته باشد بیان شده است.

    این کتاب در واقع راهنمای انسان ها در تمام مسائل زندگی است ، باشد که با مطالعه این کتاب و استفاده از کلمات قصار و سخنان گهربار رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) زندگی خود را  به زندگانی نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) نزدیک نماییم.

 

روز نیروی انتظامی

نوشته شده توسط 13ام مهر, 1390

اين كشور در بيش از دو هزار سال قبل و در دوران سلسله هخامنشيان اولين بنيانگذار سيستم حكومتى گسترده امپراطورى مى باشد. از آنجا كه هر حكومتى نيازمند به نظم و امنيت مى‌باشد در نتيجه كشور ما انواع سيستمهاى ايجاد نظم و امنيت را در طى تاريخ مورد آزمايش قرار داده است
اما سيستم نوين ايجاد نظم و امنيت داخلى يعنى سازمان پليس در ايران به حدود يكصد سال پيش مربوط مى‌‌باشد. شاه قاجار ناصرالدين شاه در سفرهاى سه گانه خود به اروپا و مشاهده پليس نوين در آن كشورها و با استخدام يك مستشار بلژيكى به نام كنت دو بينو اولين سيستم پليسى جديد را در ايران پايه گذارى نمود. اين پليس در طى يكصد سال گذشته و تا پيروزى انقلاب اسلامى در بهمن سال 1357 از فراز و نشيبهاى متفاوت برخوردار بوده است.
پليس ايران براى مدتهاى طولانى از دو قسمت مهم پليس شهرى و ژاندارمرى ( مرزى و روستايى ) تشكيل شده بوده، كميته انقلاب اسلامى نيز به عنوان يكى از اركان مهم حفظ نظم و امنيت داخلى و دفاع از ارزشهاى انقلاب در داخل كشور در بعد از پيروزى انقلاب به اين مجموعه افزوده شد.
كثرت نيروهاى پليس در بعد از انقلاب و ضرورتهاى ادغام اين نيروها باعث شد تا در سال 1370 با تصميم مجلس شوراى اسلامى اين سه نيرو در يكديگر ادغام و سيستم پليس واحد به وجود آيد. براساس قانون جديد، پليس ايران جزيى از ستاد نيروهاى مسلح و وابسته به وزارت كشور و در تبعيت از رهبرى معظم انقلاب قرار دارد .
پليس جديد ايران در سه بخش تقريباً مستقل فرماندهي، حفاظت و اطلاعات و سازمان عقيدتى سياسى تشكيل شده است. حوزه فرماندهى و حفاظت و اطلاعات تقريباً در ساختار سيستم پليس كليه كشورهاى جهان مشترك مى باشد. اما وجود سازمان عقيدتى سياسى از ويژگيهاى سيستم پليس ايران محسوب مى‌گردد. اين سازمان موظف است تا در بعد اعتقادي، سياسى نسبت به حفظ دستاوردهاى ارزشهاى انقلاب و ايجاد روحيه ديندارى و اخلاق متناسب با تعليم دين اسلام كه حفظ حرمت انسانها از جمله اصول اساسى است اقدام نمايد.

12 مهر روز بزرگداشت حضرت احمدبن موسی شاهچراغ(علیه السلام)

نوشته شده توسط 11ام مهر, 1390

احمد بن موسي بن جعفر(علیه السلام)، از فرزندان امام موسي كاظم(علیه السلام) معروف به “سيد السادات” و “شاه چراغ” است. وي از شخصيت‏هاي عالي مقام و جليل القدر و پرهيزكار بود.(1) آگاهي درباره زندگي وي بسيار اندك و برخي از مقاطع زندگي او مبهم و در منابع جز به بعضي از قسمت‏هاي زندگي او پرداخته نشده است.
در خصوص رابطه احمد با پدرش اين اندازه آورده‏اند كه امام كاظم(علیه السلام) او را دوست داشت و ملكي از خود را بدو بخشيد و او را به بخشندگي و دليري ستود.(2)

فضائل مادر حضرت شاهچراغ(علیه السلام):

علامه مجلسی در کتاب ((مراة العقول)) در شرح حدیث پانزدهم می گوید:ام احمد مادر بعضی اولاد آن حضرت می بود و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنهایش در نزد آن حضرت بود که اسرار خود را به وی می سپرد و اماناتش را نزد او ودیعه می نهاد.

در کتاب اصول کافی در باب ((امام در چه زمانی میداند امام است)) آمده است که حضرت امام موسی(علیه السلام) امانت سربمهری به ((ام احمد)) سپردند و فرمودند بعد از شهادت من هر

کس از اولاد من در طلب این امانت آمد خلیفه و جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا

کسی خبر از این امانت ندارد. بعد از شهادت امام موسی(علیه السلام) حضرت امام رضا(علیه السلام) به نزد ام احمد آمدند و امانت پدر را طلبیدند. ام احمد بگریه افتاد و دانست که امام (علیه السلام) شهید شده اند. پس آن بانوی محترمه امانت را بر حسب وصیت آنحضرت به امام رضا(علیه السلام)

تقدیم نمود و با ایشان بعنوان امام هشتم شیعیان بیعت کرد.

بیعت حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) و مردم مدینه با علی بن موسی الرضا(علیهما السلام):

هنگامی که خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) در مدینه منتشر شد، مردم بر در

خانه ((ام احمد)) جمع شدند. آن گاه همراه با احمد بن موسی(علیهما السلام) به مسجد آمدند و به

سبب شخصیت والای احمد بن موسی(علیهما السلام) گمان کردند که پس از شهادت امام موسی

کاظم(علیه السلام) وی جانشین و امام است. به همین سبب، با وی بیعت کردند و او نیز از آنها

بیعت گرفت، پس بر بالای منبر رفت و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت بیان کرد و فرمود:

(( ای مردم، هم چنان که اکنون تمامی شما با من بیعت کرده اید، بدانید که من خود، در بیعت برادرم علی بن موسی(علیهما السلام) هستم. او پس از پدرم، امام و خلیفه بحق و ولی خداست. از

طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که از او اطاعت کنیم.))

پس از آن،‌ احمد بن موسی(علیهما السلام) در فضایل برادرش علی بن موسی الرضا(علیهما السلام)

سخن گفت و تمامی حاضران تسلیم گفته او شدند و از مسجد بیرون آمدند، در حالی که پیشاپیش آنها احمد بن موسی(علیهما السلام) بود. آن گاه خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدند و به

امامت آن بزرگوار اعتراف کردند. سپس همگی با حضرت امام رضا(علیه السلام) بیعت کردند و

حضرت علی بن موسی(علیهما السلام) درباره برادرش(احمد) دعا فرمود:(( هم چنان که حق را

پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.))

 

 

شهادت احمد بن موسی(علیهما السلام):

مورّخان در خصوص شهادت و يا وفات و محل دفن احمد نيز اختلاف دارند.
اين اختلاف مبتني بر آن است كه وي به اسفراين رفته و در آن جا به شهادت رسيده و يا در شيراز وفات يافته و يا به شهادت رسيده است. برخي عقيده دارند وي در اسفراين به شهادت رسيد و در همان جا دفن شد و زيارتگاه او همان جا است. بر اين اساس قبر احمد در اسفراين و يا مكان‏هاي ديگر بوده و آرامگاه شيراز مربوط به احمد بن موسي نيست.(3)


برخي ديگر باورد دارند كه احمد در شيراز در جنگ با عامل مأمون شهيد شد و يا اين كه در شيراز مخفي شد و بعد وفات نمود و در همان جا دفن گرديد.(4)

 

 

 

حقيقت امر آن است كه به طور قاطع نمي‏توان گفت قبر وي در كجا است، ولي شواهد و قرائن ديدگاه آناني را كه قايل هستند شيراز محل دفن احمد مي باشد، تأييد ميكند و مشهور همين است.

تاريخ وفات احمد دقيقاً معلوم نيست، ولي برخي تاريخ وفات را حدود 203 كه همزمان با شهادت امام هشتم(ع) است ذكر نموده‏اند.(5)

پي نوشت‏ها:
1- اعيان الشيعه، ج 3، ص 191
2- دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 7، ص 9
3- معارف و معاريف، ج 1، ص 597
4- اعيان الشيعه، ج 3، ص 192؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 7، ص 11
5- ريحانة الادب، ج 4 - 3، ص 50 - 51

 

داستان

نوشته شده توسط 10ام مهر, 1390

قلب ِ سلیم

یومَ لا یَنفَعُ مالٌ و لا بَنونَ*إلّا مَن أَتی اللهَ بقلبٍ سلیمٍ(1)؛ قیامت روزی است که نه مال و ثروت برای انسان نفعی دارد و نه فرزندان. چیزی که در آن روز آدمی را منتفع می سازد،این است که هر فردی با قلبی سالِم از شرک و نِفاق و دلی منزه از فسادِ اخلاق در پیشگاه الهی حضور به هم رساند.

«امام صادق(علیه السلام)در تفسیر این آیه فرموده اند که : «صاحبِ قلبِ سلیم کسی است که پروردگارِ خود را ملاقات نماید و در دِلَش کسی جز او نباشد و قلبی که در آن شِرک و شک وجود دارد،سلیم نیست.»»

«و عنه صاحب النیه الصادقه صاحب القلب السلیم»(2)

و نیز فرموده است:آن کس که نیّتِ صادقانه دارد،صاحب قلبِ سلیم است.

انس می گوید:روزی حضورِ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله)نشسته بودیم.به طرفی اشاره کرد و فرمود:«هم اکنون از این

راه یکی از اهل بهشت بر شما ظاهر خواهد شد.»طولی نکشید که مردی از انصار از آن راه آمد و سلام کرد،در حالی که آبِ وضویِ ریشِ خود را با دستِ راست خشک می کرد و بندِ نعلینش را به دست چپ آویخته بود.فردای ِ آن روز و همچنین روز سوم نیز،پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله)آن سخن را تکرار فرمود و همان شخص از آن راه آمد.

روز سوم پس از آن که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) از جا حرکت کرد و مجلس را ترک فرمود،عبدالله بن عمرو بن عاص از پِیِ آن مرد انصاری به راه افتاد و به وی گفت:«بین من و پدرم اختلافی روی داده و قَسَم یاد کرده ام ،سه روز نزد او نروم،اگر موافقت نمایید، می خواهم این سه روز را نزدِ شما بگذرانم.»آن مرد در کمال صفا و سادگی گفت: مانعی ندارد.

عبدالله بن عمرو بن عاص می گوید: سه شب نزد وی ماندم و پیوسته مراقب اعمالش بودم. در خلالِ این سه شب ندیدم که برای عبادت برخیزد.فقط گاه به گاه که در بستر از این پهلو به آن پهلو می شد،ذکر خدا می گفت و پس از طلوع ِ فجر برای فریضه صبح برمی خواست.

اما در این مدت من از او سخنی جز خیر و خوبی نشنیدم .سه روز منقضی شد.موقع رفتن خواستم اعمال او را ناچیز وانمود کنم به وی گفتم:بین من و پدرم اختلافی روی نداده بود.ولی من سه روز پی در پی از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) درباره شما چنین و چنان شنیدم.خواستم بدانم در پیشگاه ِ الهی چه اعمالی انجام می دهی که به این مقام رسیده ای؛ اما در این مدت از تو عملِ فوق العاده ای ندیدم.پس چه چیز به تو رفعت بخشیده است؟مرد پاسخ داد:«اعمالِ من چیزی جز آن چه مشاهده کردی نیست.»

از هم جدا شدیم.راه خود را در پیش گرفتم که بروم،مرا صدا زد و گفت: اعمالِ من همان بود که دیدی ،جز آن که در دلم نسبت به هیچ یک از مسلمانان کینه و حسدی نمی یابم و بر نعمت و خیری که خداوند به دیگران اعطا نموده است،رشک نمی برم.»عبدالله گفت:«این سلامتِ دل و پاکی ضمیر است که تو را به این مقام رسانده و ما قادر نیستیم که این چنین باشیم.»(3)

پی نوشت ها:

(1): سوره مبارکه شعرا،آیه 88

(2):تفسیر صافی،ص393

(3):محمد رحمتی شهرضاداستان های شیرین و حکایات خواندنی،در محضر استاد سخن،مرحوم فلسفی(ره)،چاپ سوم،انتشارات کریمه اهل بیت (علیهم السلام)،قم،1385،صص102-100

مناجات

نوشته شده توسط 10ام مهر, 1390

خدایا،مهر آنانی را که در دل شان برمن محبتی نیست،از دلم بیرون  نکن.

خدایا،به من صبری ده که کسانی را که دوست ندارم؛دوست  داشته باشم.

خدایا،سینه ام  را چنان  بگشای که دردهای تمام عالم  را در آن جای دهم،حتی درد محکوم شدن به گناهانی را که نکرده ام.

خدایا ، به من ذره ای از رحمت بیکرانت راببخش تا بتوانم به آنانی که محبتم را تقدیم شان کردم و تحقیر شدم؛ آنانی را که دوست شان داشتم و مرا دشمن تصور کردند و کسانی را که در حقم ظلم کرده اند،ببخشم.

خداوندا ،دستانم خالی اند و دلم غرق در  آمال است،به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن.

خدایا می دانم که نادانم،به ذره ای از علم بیکرانت دانایم کن.

خدایا ،قلبم را از تمام کینه ها پاک کن که  غیر از تو کسی بر این کار قادر نیست.

بارالها، زبانم در نیایش تو قاصر است،به من زبانی  عطا فرما  تا به همگان بگویم که هیچ کس جز تو ارزش عاشق شدن ندارد.

 


  •