« افتتاح نمایشگاه زن – خانواده ، تولید و مصرفکارهای و مفاخر شیخ بهایی »

نامه شهيد علي خليلي به رهبر معظم انقلاب

نوشته شده توسط 9ام اردیبهشت, 1396

 

نامه شهيد علي خليلي مي باشد که 15 روز قبل از شهادتش خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته است در ادامه مي آيد:


سلام آقا جان!

اميدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودي بميرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات اين سرباز کوچکتان خواستار باشيد، خوبم.


دوستانم خيلي شلوغش ميکنند. يعني در برابر جانبازي هايي که مدافعان اين آب و خاک کرده اند، شاهرگ و هنجره و روده و معده من عددي نيست که بخواهد ناز کند… هر چند که دکتر ها بگويند جراحي لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چيزي از من نماند…

من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من ميترسم از ايمان چيزي نماند. آخر شنيده ام که پيامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهي از منکر ترک شود، خداوند دعاهارا نمي شنود و بلا نازل ميکند. من خواستم جلوي بلا را بگيرم.

اما اينجا بعضي ها ميگويند کار بدي کرده ام. بعضي ها براي اينکه زورشان مي آمد براي خرج بيمارستان کمک کنند ميگفتند به تو چه ربطي داشت؟!! مملکت قانون و نيروي انتظامي دارد!

ولي آنشب اگر من جلو نميرفتم، ناموس شيعه به تاراج ميرفت و نيروي انتظامي خيلي دير ميرسيد. شايد هم اصلا نمي رسيد…

يک آقاي ريشوي تسبيح بدست وقتي فهميد من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردي؟ قطعا رهبر مملکت هم راضي نبود خودت را به خطر بنندازي!

من از دوستانم خواهش کردم که از او براي خرج بيمارستان کمک نگيرند، ولي اين سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضي نيستيد؟؟ آخر خودتان فرموديد امر به معروف و نهي از منکر مثل نماز شب واجب است.



آقاجان!

بخدا دردهايي که ميکشم به اندازه ي اين درد که نکند کاري بر خلاف رضايت شما انجام داده باشم مرا اذيت نميکند. مگر خودتان بارها علت قيام امام حسين(ع) را امر به معروف و نهي از منکر تشريح نفرموديد؟

مگر خودتان بارها نفرموديد که بهترين راه اصلاح جامعه تذکر لساني است؟

يعني تمام کساني که مرا توبيخ کردند و ادعاي انقلابي‌گري دارند حرف شما را نمي فهمند؟؟؟ يعني شما اينقدر بين ما غريب هستيد؟؟؟

رهبرم!

جان من و هزاران چون من فداي غربتت. بخدا که دردهاي خودم در برابر درد هاي شما فراموشم ميشود که چگونه مرگ غيرت و جوانمردي را به سوگ مينشينيد.

آقا جان!

من و هزاران من در برابر درد هاي شما ساکت نميشينيم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هيچ ارگاني خرج مداوايمان را ندهد بازهم نميگذاريم رگ غيرت و ايمان در کوچه هاي شهرمان بخشکد.

بشکست اگر دل من بفداي چشم مستت

سر خمَ مي سلامت شکند اگر سبويي


فرم در حال بارگذاری ...


  •