دومین شهید محراب

نوشته شده توسط 18ام شهریور, 1392

آيت الله سيد اسدالله مدني در سال 1293 هجري شمسي در شهر دهخوارقان (آذر شهر) متولد شد. در دوران جواني به قم عزيمت كرد و پس از گذراندن درسهاي مقدماتي حدود چهار سال به تحصيل درس منقول در محضر امام مشغول شد
پنج سال بعد به نجف اشرف عزيمت و تدريس و تحصيل خود را در آنجا شروع كرد، در درسهاي مرحوم آيت الله العظمي سيد عبدالهادي شيرازي، مرحوم آيت الله العظمي سيدمحسن حكيم و آيت الله العظمي آقاي حاج سيد ابوالقاسم خوئي دام ظله العالي شركت مي كرد
وي اولين كسي بود كه در جريان انقلاب سال 42 شمسي مردم بپاخاسته كشورمان در نجف از امام تبعيت كرد، و در انتشار تلگرام آيت الله حكيم به همين مناسبت نقش بسزائي داشت در زمان حكومت عبدالناصر تحت نظر ايشان عده اي از علماي نجف براي افشاگري چهره طاغوت در ايران به امر امام جهت تدريس علوم ديني به خرم آباد رفت و حوزه علميه كماليه در آنجا به تلاش و كوشش ايشان تاسيس شد

سپس براثر فعاليتهايي عليه رژيم منحوس پهلوي به نور آباد ممسني و گنبد كاووس، بندر گنگان و مهاباد تبعيد شد و با اوجگيري انقلاب عظيم مردم مسلمان ايران به قم بازگشت
بعد از پيروزي انقلاب به دعوت مردم همدان به اين شهر عزيمت كرد و به لحاظ حساس بودن اوضاع آذربايجان به امر امام به تبريز عزيمت نمود. آيت الله سيد اسدالله مدني از سوي مردم همدان به نمايندگي مجلس خبرگان انتخاب شد و بعد از شهادت آيت الله سيد محمد علي قاضي طباطبائي از سوي امام خميني به سمت امام جمعه و نماينده امام در تبريز منصوب شد
وي تا وقت شهادت در اين پست به امور مردم رسيدگي مي كرد
از خصوصيات بارز آيت الله سيد اسدالله مدني اعتقاد عميق ايشان به اعلميت امام و برپائي نمازهاي شبانه بود كه در اثناي اين عبادات هميشه شهادت را ازخداوند طلب مي كرد. از اين شهيد گرانقدر پنج فرزند دختر و يك پسر بجاي مانده است
وي در 12 ذيقعده الحرام 1401 هجري قمري روز جمعه در ميعادگاه عاشقان الله ( نماز جمعه )به شهادت رسيد

ادامه »

امام صادق(ع): ای مفضل ! حال از گریه ی کودکان و فایده ی آن هم آگاه باش.

نوشته شده توسط 17ام شهریور, 1392

امام صادق(ع): ای مفضل ! حال از گریه ی کودکان و فایده ی آن هم آگاه باش.


بدان که در مغز کودکان رطوبتی وجود دارد که اگر این رطوبت در مغز کودک بماند، او دچار بیماری های گوناگون و سختی میشود. مانند: نابینایی چشم ، که به واسطه ی گریه ، آن رطوبت از سر کودکان سرازیر شده و بیرون می آید و به همین وسیله سلامتی چشم او را فراهم میکند.

پدر و مادر از این راز پنهان آگاهی ندارند و نمیگذارند تا کودک از گریه کردن بهره مند شود.

خود را به سختی می اندازند و تلاش میکنند که او را ساکت کنند و با فراهم کردن خواسته های کودک ، او را آرام میکنند ، ولی نمیدانند که گریه کردن به نفع اوست و سرانجام خوبی در پی این گریه است.

پس چه منفعت هایی که در اشیاء پنهان است که معتقدان به بی تدبیری در کار این عالم ، از آن غافل هستند. به راستی اگر میدانستند ، هرگز هیچ چیزی را بی فایده و بدون ثمر نمی پنداشتند ، زیرا آنان از اسباب و علل ناآگاهند. و در حقیقت هر چه را که منکران نمیدانند ، عارفان در این عالم می بینند.

چه بسیار چیزهایی هست که ، دانش اندک انسانها از آن ناآگاه و خالق آفرینش با دانش و علم بی پایانش ، از آن آگاه و به آن احاطه دارد.

آب دهان کودک، آبی که از دهان کودک جاری میشود، رطوبتی است که اگر در بدن طفل بماند ، آثار زیان باری را برجای خواهد گذاشت. مثل کسی که رطوبت بر او غلبه کرده و او را به مرز دیوانگی رسانده و دیگر اینکه موجب میشود که شخص ، دچار کم عقلی ، کودنی و حتی بیماری فلج و لقوه گردد.

خداوند تبارک و تعالی این چنین تدبیر نموده که این رطوبت در دوران کودکی از دهان بیرون آید تا طفل در بزرگسالی از سلامت تن برخوردار گردد.

بدین ترتیب ، پروردگار به بندگانش ، در آنچه را که جاهل هستند منت نهاده و تفضل فرموده است.

اگر بندگان از عطای نعمتهای بی شمار خداوند آگاه بودند ، هرگز به وادی معصیت و لغزش و سرپیچی از فرمان الهی پا نمیگذاشتند. پاک و منزه است خدایی که نعمتهای او بر مستحقان و دیگر مخلوقاتش بزرگ است و چه والاتر است از آنچه را که باطل پنداران به زبان می آورند.


خدا را به من نشان بده !

نوشته شده توسط 17ام شهریور, 1392

در روايتي آمده است: شخصي پسر خود را نزد امام جعفر صادق(ع) برد و گفت:

«اين بچه مرا كلافه كرده و دائم از من مي پرسد كه خدا را به من نشان بده !
و من هنوز نتوانسته ام پاسخ او را بدهم.»

امام صادق(ع) فرمودند: «اين كار تو نيست!»

سپس بدون اين كه كودك متوجه شود، دستور دادند مقداري قند را در آب حل كرده و بياورند. وقتي آب قند آماده شد، «امام رو به كودك فرمودند: پسرم بنوش! آن گاه از او سؤال كردند: «چه مزه اي مي دهد؟»

كودك گفت: «شيرين است.» ايشان سؤال كردند: «چرا شيرين است؟»
كودك گفت: «حتماً ماده شيريني داخل آن است.»

امام(ع) از كودك خواستندآن ماده را نشان دهد. كودك گفت: «ديده نمي شود.»
امام سؤال كردند: «پس از كجا متوجه شدي كه شيرين است؟»

كودك پاسخ داد: « از مزه اش فهميدم كه چيز شيريني در آب حل شده و موجب شيريني آن گرديده است.»امام صادق(ع) او را تحسين كردند و فرمودند:خدا هم در اين عالم حضور دارد و همان لذتهايي كه از مشاهده كوه، دشت، طبيعت، خوراكي ها و نوشيدني ها و… مي بري، نشان دهنده حضور خالق اين زيبايي ها يعني خداست كه با چشم نمي توان ديد، ولي حضورش را مي توان درك كرد!


این روزها گناه از نان شب هم واجب تر است!!!

نوشته شده توسط 17ام شهریور, 1392

 

در عجبــــم از مردمانی که از نــداری می نـالند اما

در کنار خانه های محــــقرشان بساطِـ گنــاه پهـــن است

این روزها گنــاه از نان شب هم واجب تــر است!!!

جمعه سیاه

نوشته شده توسط 17ام شهریور, 1392


وقوع جمعه سياه و کشتار بي‏رحمانه مردم در ميدان ژاله(شهدا) در تهران

17 شهريور مکرر عاشورا و ميدان شهدا مکرر کربلا و شهداي 17شهریور مکرر شهداي کربلا و مخالفان ملت‌ها مکرر يزید و وابستگان او هستند امام خميني (ره) با گسترش دامنه انقلاب و تظاهرات مردمي در شهرهاي مختلف دولت جمشيد آموزگار مجبور به استعفا شد و محمدرضا شاه، جعفر شريف امامي را که از سران فراماسونري و 15 سال رييس مجلس سنا بود به قصد کنترل اوضاع ، مأمور تشکيل کابينه جديد کرد. رژيم شاه با اين تغيير و تحول و اعلام سياست آشتي ملي و احترام به روحانيت، سعي داشت اوضاع را کنتر ل کرده و از خشم و نفرت عمومي بکاهد؛ اما، هوشياري حضرت امام خميني (ره)‌ باعث شد که ایشان طي پيامي خطاب به ملت ايران نقشه رژيم را رسوا و مردم انقلابي را بيش از پيش آگاه و خروشان نمايند. به اين ترتيب در 13 شهريور 1357 که مصادف با روز عيد فطر بود راهپيمايي تاريخي و عظيمي برپا شد. اين تظاهرات در روز 16 شهريور ماه بار ديگر تکرار شد و در بين مردم اعلام شد که صبح روز بعد، يعني 17 شهريور ماه در ميدان و خيابان ژاله (شهدا) تجمع صورت خواهد گرفت. در اولين ساعات جمعه 17 شهريور ماه، رژيم شاه توسط ارتشبد غلامعلي اويسي فرماندار نظامي تهران اعلام حکومت نظامي کرد؛ اما مردم در ميدان ژاله (شهداي کنوني)‌ تجمع کردند و ناگهان با ديدن تانک‌ها و زره‌پوش‌هاي نظامي و مأموران مسلسل به دست حکومت نظامي غافلگير شدند. مأموران مسلح پس از چند بار اخطار از زمين و هوا جمعيت را ناجوانمردانه هدف رگبار قرار دادند و مردم بي‌گناه را به خاک و خون کشيدند. عده زيادي از مردم در اين روز توسط دژخيمان رژيم به شهادت رسيدند، اما اين حادثه نقطه عطفي جهت افزايش خشم و اعتراض عمومي مردم و رسوايي بيش از پيش رژيم گرديد و در تاريخ ننگين ستم‌شاهي به عنوان جمعه سياه و جمعه خونين براي هميشه باقي ماند. به این مقاله نیز نگاه کنید: بررسی تحلیلی رویداد17 شهریور1357

 


  •