زندگینامه ایت الله محمد تقی آملی

نوشته شده توسط 14ام شهریور, 1392


آیت الله شیخ محمد تقی آملی

آقاي آملي مرد مهذّبي بود و واقعاً يك مرد خاكي و عرشي بود. خيلي انسان متواضعي بود. اهل بلندپروازي نبود. با اينكه ملّايي بود در رديف مراجع تقليد آن زمان مانند آقاي حكيم و اقاي خوئي و آقاي شاهرودي و كمتر از آنها نبود، ولي در عين حال خودش را پاينده كرده بود كه رساله ننويسد. و تقريباً خوي او در ما پيدا شد، يعني وقتي كه من فهميدم كه اقاي آملي چنين التزامي داشته كه رساله ننويسد، فكر كردم حق با اوست كه رساله ننويسد، دليلي ندارد كه بنويسد، چون رساله نوشتن واجب كفايي است و واجب عيني نيست.
اين اخلاق را كه رساله ننويسم، از آقاي آملي گرفته‌ام و الّا من خودم را كمتر از كساني كه رساله داده‌اند نمي‌دانم. در سن 27 سالگي اجازة اجتهاد را گرفتم و مرحوم آقا سيّد جمال گلپايگاني مرا امتحان كرد و اجازة اجتهاد مرا امضاء كرد. آقاي كاشاني كه در هر مجلسي كه من در آن بودم مي‌نشست و مي‌گفت: «آقا! اين مجتهد است.» از مرحوم آقا ميرزا عبدالهادي و از مرحوم آقا سيّد ابوالحسن قزويني اجازه دارم و ايشان در اين اجازه نوشته‌اند كه من در درس چطور با ايشان بحث و گفتگو مي‌كردم و خيلي به بنده ابراز محبت كردند. و از مرحوم مرعشي نجفي هم اجازه دارم. از سن 27 سالگي، تقريباً تا اين سنين بالا، از افراد مختلف اجازة اجتهاد داشتم مرحوم آقا سيّد جمال گلپايگاني يك مسأله‌اي را مطرح كردند و باهم بحث كرديم و بعد ايشان گفت كه : «الحمدلله خوب است». مسأله يك مسأله تقليدي بود. من وارد بحث شدم و ايشان گوش مي‌كرد و تحسين مي‌كرد.
مرحوم آيت‌الله شيخ محمدتقي آملي خيلي مرد متواضعي بود. با اين كه در رديف مراجع وقت بود، ولي حاضر نشد رساله بنويسد.
من مطمئنم، دو نفر: يكي ايشان و ديگري آقاميرزا احمد آشتياني، در حدّي بودند كه اگر رساله مي‌دادند، عدة زيادي از آنان تقليد مي‌كردند، ولي از روي تواضع، اين كار را نكردند.
در اواخر عمر، جرياني را براي ما نقل كردند كه حكايتگر بعدي معنوي ايشان است.
فرمودند:
«در حدود چهل سالي سن داشتم كه رفتم قم. روز عاشورا بود و در صحن مطهر حضرت معصومه (س) روضه مي‌خواندند. خيلي متأثر شدم و زياد گريه كردم. بعد از آن، آمدم قبرستان شيخان و زيارت اهل قبور: «السلام علي اهل لا اله الاّ الله …» را خواندم.

در اين هنگام ديدم: تمام ارواح، روي قبرهايشان نشسته‌اند و همگي گفتند: عليك‌السلام. شنيدم زمزمه‌اي داشتند. مثل اين كه دربارة امام حسين (ع) و عاشورا بود.»

رویارویی با مشکلات

نوشته شده توسط 13ام شهریور, 1392

رویارویی با مشکلات

از معصوم نقل شده است: راه رهایی از مشکلات دو چیز است؛ چاره اندیشی در صورتی که مسأله چاره داشته باشد و بردباری هنگامی که چاره نداشته باشد. امام کاظم فرمودند سختی و رنج برای فرد بردبار یکی است و برای بی تاب، دوتا. [1]
نکته: فرد بی تاب هم با مشکل دست و پنجه نرم می کند و هم با غرولند کردن و نق نق کردن اعصاب خود و دیگری را خرد می کند و فرصت تفکر برای حل مشکل یا مشورت با دیگران را از خود می گیرد و مشکل را به دلیل انبوه هیجانات منفی بیشتر از آنچه هست ارزیابی می کند و حامیان اجتماعی را از خود دفع و طرد می کند.

پی نوشت :
[1] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج82، ص144.من مانده ام تنهای تنها، مهارت رویارویی با غم غربت، ص51.

معاشرت

نوشته شده توسط 13ام شهریور, 1392

معاشرت با مسلمانانى که به امور دينى به‌خصوص نماز و خمس پايبند نيستند، چه حکمى دارد؟ آيا غذا خوردن در خانه هاى آنان اشکال دارد؟ در صورت اشکال داشتن، کسى که چندين بار اين کار را انجام داده، چه حکمى دارد؟
اگر معاشرت با آنان مستلزم تأييد ايشان در عدم التزام به امور دينى نباشد، اشکال ندارد، مگر آنکه ترک معاشرت با آنان مؤثر در اهتمام ايشان به امور دينى باشد که در اين صورت واجب است که معاشرت به‌طور موقت از باب نهى از منکر ترک شود، ولى استفاده از اموال آنان از قبيل غذا و مانند آن، تا يقين به تعلّق خمس به آن نداشته باشيد، اشکال ندارد.

آيت الله خامنه اي،اجوبه الاستفتائات،

زینت عبادت کنندگان

نوشته شده توسط 13ام شهریور, 1392


لقب زين العابدين براي امام سجاد (ع)
چون زهري حديثي از حضرت علي بن الحسين نقل مي كرد و مي گفت : كه سفيان بن عُيَيْنَه پرسيد : چرا ايشان را زين العابدين مي گويي؟ گفت : « براي آنكه شنيده ام از سعيد بن المسيب كه روايت كرد از ابن عباس ، كه حضرت رسول فرمود : در روز قيامت منادي ندا كند، كجاست زين العابدين ، گويا مي بينم فرزندم علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب در آن هنگام با تمام وقار و سكون صفوف اهل محشر را بشكافد و بيايد.» و در كشف الغمه است : سبب ملقب شدن آن حضرت به زين العابدين ، آن است كه شبي آن جناب در محراب عبادت به تهجّد ايستاده بود، پس شيطان به صورت مار عظيمي ظاهر شد و پاي حضرت را گزيد به نحوي كه حضرت ناراحت شد ولي توجه نكرد و پس از آنكه از نماز فارغ شد، فهميد كه او شيطان است، پس فرمود، « دور شو اي ملعون» و باز متوجه عبادت خود شد. پس شنيد كه هاتفي سه مرتبه او را ندا كرد : « اَنتَ زينُ العابدين ، زينت عبادت كنندگان» پس اين لقب ظاهر و در ميان مردم مشهور گشت .( بحارالانوار، ج 41، ص 3و5

و نيز آورده اند که : امام سجاد شبي در محراب به نماز شب ايستاده بود که شيطان به صورت مار بزرگي در نظرش جلوه کرد تا توجه او را از عبادتش سلب کند. اما امام به او هيچ توجهي نفرمود. شيطان انگشت پاي امام را گزيد، امّا امام همچنان به نمازش ادامه داد. پس از نماز، صدايي را شنيد که سه بار مي گفت:« انت زين العابدين» (تو زينت عبادت‌کنندگاني.)از آن به بعد اين لقب به امام سجاد اختصاص يافت. ( هداية الكبري حضيني: 214، س 11، بحارالا نوار: ج 46، ص 58، ح 11، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب. 9
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=189693

تعاون در کلام معصومین

نوشته شده توسط 13ام شهریور, 1392

تعاون در کلام معصومان

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله :

مؤمنان از نظر مهرورزی و عطوفت درباره یکدیگر مانند یک پیکرند که هرگاه عضوی از آن دچار دردی شود، دیگر اعضا هم دردی خود را با آن عضو ابراز می دارند و به کمکش می شتابند.

مردم همیشه در خیر خواهند بود تا وقتی امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در نیکی و پرهیزکاری به یکدیگر یاری می رسانند.

امام علی علیه السلام :

از حقوق واجب خدا بر بندگان، خیرخواهی به اندازه توان و یاری کردن یکدیگر برای برپایی حق در میان خود است.


  •