ثمره کنترل
نوشته شده توسط12059m 3ام شهریور, 1392امام علی ( علیه السلام ) فرمود :
ثمره المحاسبه صلاحٌ النفس . [مستدرک الوسائل ، ج 12 ، باب وجوب محاسبه النفس ]
نتیجه محاسبه نفس به صلاح و سامان آوردن خویش است .
و نیز فرمود :
من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر و من خاف أمن ومن اعتبر ابصر و من ابصر فهم و من فهم علم .[ وسائل الشیعه ، ج 12 ، باب وجوب محاسبه النفس ]
کسی که از نفس خود مواظبت کند و از او حساب کشد سود می برد و هر کس از او غافل شود زیان می بیند و کسی که (از نفس خود ) بیمناک باشد در سلامت و امان قرار می گیرد و هر که عبرت گیرد بینا می شود و کسی که بینا باشد هوشیار و زیرک است و کسی که زیرکی دارد آگاهی می یابد .
اهمیت جهاد با نفس
نوشته شده توسط12059m 3ام شهریور, 1392عن ابی عبدالله ( علیه السلام ) :
أنَّ النبیَّ ( صلی الله علیه و آله ) بعث سریهً فلما رجعوا قال :مرحبا بقوم ٍ قضوا الجهاد الاصغر ، و بقی علیهم الجهاد الاکبر . فقیل : یارسول الله ما الجهاد الاکبر ؟ قال جهاد النفس. [ وسائل شیعه ، ج15 ، باب وجوبه …]
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند : همانا پیغمبر ( صلی الله علیه و آله ) لشکری را فرستاد ، پس چون برگشتند فرمود : آفرین باد بر گروهی که جهاد کوچک را به جای آورند و جهاد بزرگ بر آن ها ماند . گفته شد ای پیغمبر خدا جهاد بزرگ چیست ؟
فرمود : جهاد نفس است .
شوق وصال
نوشته شده توسط12059m 30ام مرداد, 1392کاش از دلبر نشانی داشتیم
برسر کویش مکانی داشتیم
از برای مهدی صاحب الزمان (عج )
کاش در دل جمکرانی داشتیم
واژه مسجد در قرآن
نوشته شده توسط12059m 30ام مرداد, 1392واژه مسجد در قرآن
واژهي مسجد، جمعاً 28 بار در قرآن كريم ذكر شده كه در 22 مورد به صورت مفرد[1] و در 6 مورد ديگر، به صورت جمع آمده است.(2)
در اين آيات، به اهميت و جايگاه رفيع مسجد در اسلام، پاره اي از احكام مسجد و مسجد الحرام و احكام خاص آن، مسجد الاقصي و مسجد اصحاب كهف، اشاراتي شده است. البته، آيههاي ديگر نيز در قرآن دربارهي مسجد و اهميت آن آمده است كه هر چند لفظ مسجد در آنها نيامده است، ولي بنابر مفهوم اين آيات و گفتهي تمامي مفسران، ميتوان در مورد مساجد، اين آيات را نيز ذكر كرد. ا
[1]. سورهي بقره آيات 145، 150،151،191، 196، 217، مائده / 2; اعراف / 29 و 31، انفال / 34; توبه / 7; اسراء 1; كهف / 21; عنكبوت / 7; فتح / 25 و 27; حج / 25.
[2]. سورهي بقره /14/187/توبه 17/18/حج/40/جن/18
عشق شهادت
نوشته شده توسط12059m 30ام مرداد, 1392
تازه به هوش آمده بود. چشم هاي بي رمقش که به من افتاد ، خنده اي کرد و گفت « بله . رسو ل شهيد شد.» نميدانستم چه بگويم؟ رفته بودم تسليت بگويم. خوش حال بود. مي خنديد. نفهميدم دوباره کي به هوش آمد . چشم هايش نيمه باز بود ، اشک هايش روي صورتش مي ريخت . مي گفت« رسول يک تير خورد و رفت. من اين همه تير خوردم ، هنوز اين جام .» تازه از اتاق عمل صحرايي بيرون آمده بود. رنگ به صورت نداشت. هر چه اصرار کردم که شما برادر بزرگ رسول هستيد ، بايد براي مراسم خودتان را برسانيد ، مي گفت «نه!» آخر عصباني شد و گفت « مگه نمي بيني بچه ها کشيده ند جلو؟ تازه اول عملياته . کجا بذارم برم؟»
شهيد ردائي پور