شاد شدن از مصیبت دیگران

نوشته شده توسط 21ام اردیبهشت, 1392

رسول خدا :

لا تُظهِرِ الشَّماتَةَ بأخيكَ فَيَرحَمَهُ اللّه ُ و يَبتَليَكَ(ميزان الحكمه،ج6،شاد شدن از مصيبت ديگران )
از مصيبت برادرت اظهار شادى مكن ، كه خداوند به او رحم مى كند و تو را گرفتار مى سازد.

تمرکز بر هدف

نوشته شده توسط 21ام اردیبهشت, 1392

تمرکز بر هدف

کمانگیر پیر و عاقلی در مرغزاری در حال آموزش تیراندازی به دو جنگجوی جوان بود. در آن سوی مرغزار نشانه ی کوچکی که از درختی آویزان شده بود به چشم می خورد. جنگجوی اولی تیری را از ترکش بیرون می کشد. آن را در کمانش می گذارد و نشانه می رود. کماندار پیر از او می خواهد آنچه را می بیند شرح دهد. می گوید آسمان را می بینم. ابرها را. درختان را. شاخه های درختان و هدف را. كمانگیر پیر می گوید كمانت را بگذار زمین تو آماده نیستی. جنگجوی دومی پا پیش می گذارد .كمانگیر پیر می گوید: آنچه را می بینی شرح بده.جنگجو می گوید: فقط هدف را می بینم. پیرمرد فرمان می دهد: پس تیرت را بینداز. تیر بر نشان می نشیند. پیرمرد می گوید: عالی بود. موقعی كه تنها هدف را می بینید نشانه بریتان درست خواهد بود و تیرتان بر طبق میلتان به پرواز در خواهد آمد.بر اهداف خود متمركز شوید. تمركز افكار بر روی هدف به سادگی حاصل نمی شود. اما مهارتی است كه كسب آن امكانپذیر است و ارزش آن در زندگی همچون تیراندازی بسیار زیاد است.
نکته: ما از خداییم به سوی او باز می گردیم. دین به زندگی جهت، هدف و معنامی بخشد.امام باقر سلام الله علیه :
اَلكَمالُ كُلُّ الكَمالِ التَّفَقُّهُ فِي الدّينِ وَالصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ وتَقديرُ المَعيشَةِ؛
همه كمال در شناخت عميق دين و شكيبايى در پيشامدها و اندازه نگاه داشتن در زندگى است [1]

پی نوشت :
[1] . دانش‌نامه قرآن و حدیث: ج 9, ص 196, ح 193

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

نوشته شده توسط 18ام اردیبهشت, 1392


خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود…این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد…خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند…
دردش گفتنی نبود….!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن…
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند…به سرعت از آنجا خارج شد…وارد شــــهر شد…
امــــا…اما انگار چیزی شده بود…دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد…با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد…
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!!

گفتار نیک بگویید...

نوشته شده توسط 16ام اردیبهشت, 1392

امام علی (علیه السلام)فرمودند:

قُولُوا الخَيرَ تُعرَفوا بهِ ، و اعمَلُوا الخَيرَ تكونوا مِن أهلِهِ .( ميزان الحكمه، ج10،ص207)
گفتار نيك بگوييد تا به آن معروف شويد و كردار نيك كنيد تا از اهل آن باشيد.

 

آموزش عشقم

نوشته شده توسط 12ام اردیبهشت, 1392

آموزش عشقم از همین مکتب توست
اندوخته ی سوادم از این لب توست
گفتم که مریضم و بیا بستر من
چون عامل دردم این غم و این تب توست


  •