غنيمت عمر
نوشته شده توسط12059m 21ام اردیبهشت, 1391
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اكذبوا آمالكم و اغتنموا آجا لكم باحسن اعمالكم .
تكذيب كنيد آرزوهاى خود را و غنيمت بداريد عمر و اوقاترا باعمال خوب خود.
مكن از آرزوهايت حمايت ****غنيمت دان تو عمر و كن سعايت
به نيكوكارى و حسن فعالت ****مهيا توشه كن بهر قيامت
خدا بي نهايت است...
نوشته شده توسط12059m 19ام اردیبهشت, 1391
خدا بي نهايت است؛به قدر نيازت فرود مي آيد؛به قدر آرزويت گسترده ميشود؛ و به قدر ايمانت کار گشاست
تبعات لذت
نوشته شده توسط12059m 19ام اردیبهشت, 1391قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اذكروا عند المعاصى ذهاب اللذات و بقاء التبعات .
بياد داشته باشيد در موقع گناه كردن ، لذتهاى زود گذر و مؤ اخذه و مسئوليت آن را كه در پيشگاه خداوند عالم باقى مى ماند.
چو خواهى مرتكب گردى گناهى ****بدان حق مى دهد بهرت گواهى
بكمتر وقت ، لذت گشته فانى ****عذابش هست باقى گر بدانى
دلم را آهسته حمل کنید، شكستنیست!
نوشته شده توسط12059m 19ام اردیبهشت, 1391… نگاه میکنم به خودم و به دور و برم… سیاهی… سیاهی… شدهام مشکی پررنگ… پرکلاغی… آی که دستت میرسد کاری بکن! تشنهام… تشنه کمی سپیدی که از خویش دریغ کردهام… میخواهم بگویم از آنچه در دلم جاری است… اما مگر من و شما یکی نیستیم؟ اگر این گونه است پس خبر داری از آنچه بر من رفته و میرود… دستم بگیر، مگذار غرق شوم… اینجا میان مردم، در تنهایی… آه تنهایی!… هیچگاه دست از سر دلم بر نمیداری.
صورت خیس از اشکم زیر هجوم داغ غربت به سله نشسته… نمیدانم پشت کدام دیوار این شهر آهنی، یاد شما را جا گذاشتهام… دیوارها چقدر بلندند… بلند به اندازه قامت گناهانم… قد و قامت توبههایم آنقدر کوتاه شده که حتی پرچینهای باغ سرما زده همسایه هم برایم به دیوارهای برجی میماند تسخیر ناشدنی.
آقا جان دست دلم را بگیر… همان که توبههایش مایه خنده فرشتهها شده… همان که هیچ آبرویی ندارد پیش خدا… همان که هنوز به عشق جمعههایت زنده است… همان که دیشب برای آخرین بار توبهاش را ریختم توی جعبهای از امید و دادمش دست فرشتهای که برساندش دست خدا… روی جعبه نوشته شده بود… «آهسته حمل کنید، محتویات این جعبه شکستنی است».
فصلنامه عصر آدینه- شماره اول
دوست و دشمن
نوشته شده توسط12059m 9ام اردیبهشت, 1391
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
صديق كل امرء عقله و عدوه جهله .
دوست و رفيق هر مردى عقل اوست ، و دشمن او جهل اوست .
رفيق مرد عقلش باشد اى دوست ****رفاقت كردنت با دوست
ولى جهلش بود او را چو دشمن ****زدشمن مرد عاقل نيست ايمن