رابطه عید غدیر با سادات(چرا عید غدیر رو به سادات تبریک میگیم)

نوشته شده توسط 4ام آبان, 1392

روز عید غدیر خم روز منصوب شدن حضرت امیرالمومنین به جانشینی سرور عالمیان حضرت محمد مصطفی(ص)می باشد.
خداوند در این روز به وسیله تعیین امام علی (ع)به عنوان خلیفه پیامبر خاتم دین خود را كامل كرد.و از آنجا كه امیرالمومنین سرسلسه تمام سادات میباشندو تمام سادات فرزندان امام علی (ع)یه حساب می آیند،نصب امام علی(ع)را به عنوان خلیفه،به سادات تبریك می گویند و این عید را عید سادات می نامند
به عباررت دیگر سادات، جزو خانواده پیامبر و از نسل پاک او به شمار می روند. همان گونه که اهل بیت پیامبر جایگاه والایی نزد پروردگار دارند، مقام و شأن فرزندان آنان نیز در نگاه مردم با احترام و تکریم همراه است. بزرگداشت و احترام سادات از سوی مردم در همه زمان ها صورت می گیرد، ولی این امر در روز غدیر که زمان به ولایت و امامت رسیدن حضرت علی علیه السلام است، به فرهنگ خاصی در میان مردم تبدیل شده است. آنان با رفتن به خانه سادات و تبریک گفتن چنین روزی، احترام و اکرام خود را به ایشان آشکار می سازند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایت های گوناگون، مردم را به گرامی داشت مقام سادات سفارش می کرد و ایشان می فرمود: «دوست داشتن اهل بیت من و فرزندانم، کمال دین است»

منبع:تبیان

میلاد پسر نور

نوشته شده توسط 29ام مهر, 1392

ولادت جد بزرگوار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) تبريک و تهنيت

چرا لقمان، حکیم شد؟!

نوشته شده توسط 25ام مهر, 1392

چرا لقمان، حکیم شد؟!

حکایت کرده اند که لقمان روزی در راهی می گذشت، پس قطعه کاغذی دید به روی زمین افتاده، چون آن را برداشت و ملاحظه نمود دید: ((بسم الله الرحمن الرحیم)) بر او ثبت شده است، پس آن را شسته و آبش را تناول نمود و به برکت این احترام، خداوند عالم، او را حکمت تلقین فرمود.
و لقد آتینا لقمان الحکمه**سوره لقمان، آیه 12


یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه می گیریم!

نوشته شده توسط 25ام مهر, 1392

مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:
دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:
ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!

روز قیامت شفیع توام...

نوشته شده توسط 25ام مهر, 1392

روز قيامت شفيع توام
شخصى از اهل مرو گفت :
من ، در صلوات فرستادن بر سيد كاينات و خلاصه موجودات - عليه و آله افضل الصلوات - سستى مى ورزيدم ؛ و در آن باب ، اهتمام نكرده ، تغافل مى نمودم ؛ تا آن كه شبى آن حضرت را خواب ديدم ، و به من هيچ التفات نفرمود؛ بلكه از هر جانب كه مى رفتم اعراض مى نمود، چنان كه گويا از من ناخشنود بود.
من عرض رسانيدم كه : يا رسول الله ! چرا به نظر التفات در من نمى نگرى ، و روى مبارك از من مى گردانى ؟
فرمود: من تو را نمى شناسم ؛ به تو، چه التفات كنم ؟
عرض كردم : من ، يكى از امت شمايم ، و از علماء شنيده ام كه پيغمبران امت خود را بهتر مى شناسد، از پدر، فرزند خود را.
فرمود: معرفت من نسبت به امتم ، به قدر فرستادن صلوات ايشان است بر من . و چون تو من را به صلوات ياد نمى كنى ، من چگونه تو را بشناسم و به چه صورت ، از تو خشنود باشم ؟
من از خواب بيدار شدم ، و بر خود لازم گردانيدم ، كه هر روز صد بار صلوات فرستم ، و حق تعالى من را توفيق قيام آن عطا نمود. و بعد از مدتى ، باز آن حضرت را در خواب ديدم ، و به من التفات بسيار نموده ، فرمود: اكنون تو را مى شناسم ، و از تو خشنودم ، و روز قيامت ، شفيع تو خواهم بود.


  •  
    مداحی های محرم