« «بهترین چیز براى یك زن چیست؟»بخواب که همه خوابیم و کور . »

ای رفیقان که سوی شهر حسین در سفرید...

نوشته شده توسط 17ام آبان, 1394

ای رفیقان که سوی شهر حسین در سفرید…
این دل غمزده و زار مرا هم ببرید…

زیر یک پرچم و بیرق، همگی سینه زدیم…
شرط و انصاف نبوده که شما ها بپرید…

فکر این مساله بدجور خرابم کرده…
که چرا شاه کرامت دل من را نخرید…

من شنیدم که در این خانه بد و خوب یکیست…
ولی فهمیده ام انگار شما خوب ترید…

و ببالید به خود چون که رسیدید حرم…
بین خوبان زمان از همه خوبان به سرید…

به مقام علی اکبر که رسیدید مرا یاد کنید…
جان زینب به سوی مقتل ارباب نرید…

یک نصیحت کنم و از همگی ذکر دعا…
مدیونید از آن شهر کفن ها بخرید…

☆ به وقت مرگ مبادا مرا کفن بکنید…
که من غلامَمو ، ارباب بی کفن دارم ☆


التماس دعا


فرم در حال بارگذاری ...


  •