« مناجاتتشکر و سپاس »

بزرگداشت سیدبن طاووس(ره)

نوشته شده توسط 10ام مهر, 1390

زندگی نامه ی سيد بن طاووس (رحمت الله علیه):

در پانزدهم 589 ق. تولد نوزادي خانه سعدالدين ابو ابراهيم موسي بن جعفر را از شادي و نشاط آكنده ساخت. ابوابراهيم نوزاد نيمة محرم را به ياد نياي ارجمندش علي ناميد{1}
همسر ابوابراهيم دختر ورّام بن ابي فراس دانشور شهرة حله بود.{2} علي اندك اندك در محضر پدر بزرگي چون ورّام و پدري مانند سعدالدين ابوابراهيم با الفباي زندگي آشنا شد. او بزودي دريافت كه ريشه در آسمان دارد و با سيزده واسطه به امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ پيوند مي‌خورد.}3{
ورّام برايش گفت كه ابوابراهيم دختر زادة شيخ طوسي است}4{ و چگونه نياي بزرگوارش محمد بن اسحاق به دليل زيبايي چهره و ناموزوني پاها به طاووس شهرت داشت.{5{
ورّام در دوم محرم 605 ق. ديده از جهان بست.{6} هر چند همراهي اين بزرگمرد با علي بن موسي، كه رضي الدين شهرت داشت، ديري نپاييد ولي همين زمان كوتاه كافي بود تا علي وي را بشناسد و همواره به عنوان الگو ستايشش كند.{7{
البته ستارة حلّه تنها بدين استادان بسنده نكرد. شيخ نجيب الدين بن نما، سيد شمس الدين فخار بن معدالموسوي، سيد صفي الدين الحسن الدربي، شيخ سديد الدين سالم بن محفوظ بن عزيزة السوراوي، سيد ابو حامد محيي الدين محمد بن عبدالدين زهرة الحلبي، شيخ نجيب الدين يحيي بن محمد السوراوي، شيخ ابوالسعادات اسعد بن عبد القاهر اصفهاني، سيد كمال الدين حيدر بن محمد بن زيد بن محمد بن عبدالله الحسيني و سيد محب الدين محمد بن محمود مشهور به «ابن نجار بغدادي» از ديگر استادان وي شمرده مي‌شدند.{8}
ناگفته پيداست كه استفاده از همة اين نامبردگان به شيوة معمول روزگار ما تحقق نيافته، بلكه بيشتر بهر‌ه‌وري ستارة حله از آنها درقالب قرائت روايت و اجازة نقل حديث بوده است. شتاب وي در آموختن مطالب دقيق علمي شگفت‌انگيز بود. آنچه ديگران در چند سال مي‌آموختند او در يك سال فرا گرفت و پس از خواندن بخش نخست نهايه شيخ طوسي به چنان پيشرفتي دست يافت كه ابن نما در پشت جلد اول نهايه اجازه‌اي به خط خويش برايش نگاشت.{9}
علي كه همواره پند ورّام در گوش داشت و در هر رشته علمي كه وارد مي‌شد به چيزي جز تخصص نمي‌انديشيد{10} به اجازه استاد بسنده نكرده، بخش دوم نهايه را نيز خواند؛{11}آنگاه مبسوط را به پايان برده، بدين ترتيب پس از دو سال و نيم فقه آموزي، از استاد بي‌نياز شد و از آن پس تنها براي نقل روايت در محضر استادان حضور يافت.{12}

فقيه انديشمند :

چون رضي الدين سيد علي بر بام بلند فقه فراز آمد استادان حله از وي خواستند تا راه دانشوران گذشته را پيش گيرد و با نشستن در جايگاه فتوا مردم را با حلال و حرام الهي آشنا سازد. ولي ستارة خاندان طاووس نمي‌توانست بدين پيشنهاد پاسخ مساعد دهد. آيات پاياني سورة الحاقه (وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالَْيمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ : و اگر محمد به دروغ سخناني به ما نسبت مي‌داد او را گرفته، رگ گردنش را قطع مي‌كرديم و هيچ يك از شما نمي‌توانستيد ما را از اين كار بازداشته، نگهدارنده‌اش باشيد) همواره در ژرفاي روانش طنين مي‌افكند و او را از نزديك شدن به فتوا باز مي‌داشت. او چنان مي‌انديشيد كه وقتي پروردگار پيامبرش را چنين تهديد كرده و از نسبت دادن سخنان و احكام خلاف واقع به خويش بازداشته است هرگز اشتباه و لغزش مرا در فتوا نخواهد بخشيد.{13} بنابراين راه خويش را از مفتيان جدا ساخت.
ناگفته پيداست كه اين پايان پيشنهادها نبود. صرافان حله هرگز نمي‌توانستند گوهر يگانة آن ديار را ناديده گرفته، از آن به سوي ديگري رو كنند. بنابراين ديگر بار به آستانش روي آورده، از او خواستند داوري شهر را به عهده گيرد. سيد فرمود: مدتهاست ميان خرد و نفسم درگيري است… من در همة عمر هرگز نتوانستم بين اين دو دشمن داوري كرده، ميانشان آشتي برقرار سازم! كسي كه در همة عمر از يك داوري و رفع اختلاف ناتوان باشد چگونه مي‌تواند در اختلافهاي بي‌شمار جامعه داوري نمايد؟ شما بايد در پي كسي باشيد كه خرد و نفسش آشتي كرده، به ياري هم بر شيطان چيرگي يافته باشند… چنين كسي توان داوريِ درست دارد.{14}

پی نوشتها :


[1] . فيض العلام في عمل الشهور و وقايع الايام، شيخ عباس قمي، ص 158.
[2] .
روضات الجنات، خوانساري، ج 4، ص 325.
[3] .
مقدمة برنامة سعادت، سيد محمد باقر شهيدي گلپايگاني، ص 2.
[4] .
روضات الجنات، ج 4، ص 337.
[5] .
كتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، اتان گلبرگ، سيد علي قرائي و رسول جعفريان، ص 20.
[6] .
فيض العلام، ص 143.
[7] .
مقدمة كشف المحجة لثمرة المهجة، سيد بن طاووس، سيد محمد باقر شيهدي گلپايگاني، ص
[8] .
همان.
[9] .
كشف المحجة لثمرة المهجة، سيد بن طاووس، فصل 143، نسخة كتابخانة آيت الله العظمي مرعشي ره.
[10] .
همان.
[11] .
همان.
[12] .
همان.
[13] .
همان، فصل 125.
[14] .
همان، فصل 125.

 

 


فرم در حال بارگذاری ...


  •