« روز عرفهغسل سوم »

تا خدا ترا شاد کند

نوشته شده توسط 6ام مهر, 1393

برادرت را شاد كن

نجاشى مردى دهقان و حاكم اهواز و شيراز بود، يكى از كارمندانش به امام صادق عرض كرد: در دفتر نجاشى خراجى به عهده من است و او مؤمن و فرمانبردار شماست اگر صلاح بدانيد برايم باو توصيه‏ئى بنويسيد، امام صادق  علیه السلام  نوشت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ برادرت را شاد كن تا خدا ترا شاد كند.
او نامه را گرفت و نزد نجاشى آمد، زمانى كه در مجلس عمومى نشسته بود، چون خلوت شد نامه را به او داد و گفت: اين نامه امام صادق علیه السلام  است، نجاشى نامه را بوسيد و روى ديده گذاشت و گفت: حاجتت چيست؟ گفت در دفتر شما خراجى بر من است، نجاشى گفت: چه مقدار است؟ گفت: ده هزار درهم، نجاشى دفتردارش را خواست و دستور داد از حساب خود او بپردازد و بدهى او را از دفتر خارج كند و براى سال آينده هم همان مقدار بنام نجاشى بنويسد، سپس باو گفت: آيا ترا شاد كردم؟

گفت: آرى قربانت، آنگاه دستور داد باو مركوب و كنيز و نوكرى دهند و نيز دستور داد يك دست لباس به او دادند، و در هر يك از آنها مي گفت ترا شاد كردم؟ او مي گفت: آرى قربانت، و هر چه او مي گفت آرى نجاشى مي افزود تا از عطا فراغت يافت، سپس گفت: فرش اين اتاق را هم كه رويش نشسته بودم هنگامى كه نامه مولايم را به من دادى برادر و ببر و بعد از اين هم حوائجت را پيش من آر. مرد فرش را برداشت و خدمت امام صادق علیه السلام  رفت و جريان را چنان كه واقع شده بود گزارش داد، حضرت از رفتار او مسرور مي شد مرد گفت: مثل اينكه نجاشى با اين رفتارش شما را هم شادمان كرد؟ فرمود: آرى بخدا، خدا و پيغمبرش را هم شاد كرد.


اصول كافى- ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص: 273 و274.


فرم در حال بارگذاری ...


  •  
    مداحی های محرم