« نامگذاری امام حسن (ع)حرف منطقی »

خاطرات لباس عروس

نوشته شده توسط 4ام تیر, 1392

خاطرات لباس عروس

سلام، يه عالمه حرف تو دلمه، مونده بودم كي با شما درميون بذارم. امروز روان شناسي می‌گفت حرف و نگراني هاي خود رو تو دلتون نگه ندارين و به شكل صحيح برون ريزي كنين. نمي دونم خودش هم می‌فهمید چي مي گه يا نه. به هرحال حرف خوبي بود؛ چون اين حرف‌ها كه تو دلم تلنبار شده، احساسم رو نسبت به خودم بد كرده. من رو برا شادي می‌پوشند، اما دَس رو دلم نگذارين كه دلم از دس شما خونه. با شادي حرف از من می‌زنید؛ ولي با غیبت‌ها و ندونم کاری‌هایتون قلب سفيدم رو تيره می‌کنین. ديشب وقتي همه خواب بودن حرف‌هایی رو از داماد جوانی شنيدم. او با خدا سخن می‌گفت: خدايا! من و همسرم رو از مرداب رسم و رسوم غلط حفظ كن. من که مُردم از این تشریفات و خرافات مَردم. اگه می‌دونستم با كف و سوت اين همه فشار رواني وارد می‌شود، شايد از ازدواج منصرف می‌شدم…
قطرات اشكي كه از چشمان این داماد می‌ریخت، هنوز قلبم رو می‌سوزونه. آدمای عاقل كارايي می‌کنن كه عين نادانيه. تازه به ما فخر هم می‌فروشن كه عاقلَن و انسان ناطق. من نمی‌دونم، ولی عده‌ای عقیده دارن: «دیوونه‌ها، ديوونه نيستن و بقیه دیوانه‌ان. دیوونه‌ها وقتي به هم می‌رسن از كارهاي مضحك مردم براي هم تعريف می‌کنن و می‌خندن. اصلا اونا از دیدن کارهای دیوانه وار این انسان های عاقل نما دیوونه شده اند»
گاهي تو دلم مي گم هرچي شما آدما مي‌كشين حق تونه. حالم از برخي كاراتون به هم مي خوره اين روزا مشغول نوشتن كتاب فرهنگ عروسيیم. بد نيس، چندتا واژه رو براتون معنا كنم:
جهيزه: اسباب اثاثیه‌ای است كه روي هر كدامش ماركِ مید اين خون دل ؛ (Made in khone del)دارد.
لباس عروس: لباسي است كه بسياري از آدم‌های به ظاهر شاد می‌پوشند و می‌پوشانند. در ظاهر می‌خندند و در باطن به خاطر گرداب تجملات و چشم و همچشمی گريه.
جهيزيه بَرون: مراسمي است كه در آن اقلام جهيزه توسط هیئت داوران (مهين، شهين و رامين و… )ثبت و فيلم برداري می‌شود.
پاتختي: مراسمي است كه آدم‌ها در آن آبروي برخي را با خواندن هدايا می‌برند و كف می‌زنند و كِل می‌کشند. در اين مراسم هدايا با فيلم و …ثبت می‌شود تا مبادا فردا براي جبران بيشتر بدهند.
عروس كِشون: مراسمي است كه در آن داماد بينوا به كسي رو می‌زند تا ماشين شيك و گران قيمت كسي رو كرايه كند و الكي تا چند ساعت خوش باشند. در اين مراسم با هر بوق زدن در نصف شب، نفرين و ناسزای هزاران بيمار و پير زن و پير مرد همراه آنها به هوا می‌رود؛ و به فحش دادن به اجداد آنها، تن مرده‌های عروس داماد در قبر می‌لرزد.
آينه بخت: آینه‌ای است كه من (لباس عروس) با این رسومات و تجملات هرچه در آن نگاه كردم جز بدبختي چيزي نديدم.
ماشين عروس: اين نوع ماشين، اغلب، نه از عروس است و نه از داماد. ماشين مردم است كه به گل هندونه و نارگيل و…آراسته می‌شود.
مراسم عسل خوراندن: شيريني است كه عروس و داماد پس از عقد به هم می‌خورانند تا مزه… كه خوردن را نفهمند.
وليمه : غذايي است كه برخي می‌خورند و برخي می‌گویند آي كوفت بخوريد.
شير بها: پول زوري است كه زنان شيرصفت از دامادان روبه صفت می‌گیرند.
مطرب: كسي است كه آمپر شاديش در اين شب بالا می‌رود و عروس و داماد در گرد شادي او تا چند سال سرفه می‌کنند.
سيسموني: اسباب نوزاديي است كه فرزندان بني آدم به زور عرف از غير پدر خود صاحب می‌شوند به گمان من علت اين كه آدمي زاد زياد به حق خودش قانع نيست اين است كه كام او را با سيسموني زور بر می‌دارند نه تربت سيد الشهدا و آب باران.
راستی فکر نکنین منِ لباس عروس خشکم و مخالف شادی من با دیوانگی و کم عقلی مخالفم. عاشق یک رنگی و سادگی هستم من دلم لک می‌زنه برم تو عروس‌های مردم روستایی و عشایر اونایی که هنوز ویروس تجملات هارد ذهنشون رو خراب نکرده است. [1]

پی نوشت :
[1] . ماهنامه خانه خوبان، اسفند سال 1391.


فرم در حال بارگذاری ...


  •