« تاثیر پینوکیویینشانه های اسراف کار »

خاطره شهید ه طاهره هاشمی

نوشته شده توسط 13ام تیر, 1392



اين منافقان، همان منافقانند كه در جنگ صفين قرآن را بر سر نيزه كردند تا ياران علي (ع) را از اطرافش پراكنده كنند و اسلام راستين را شكست بدهند. شهيد على اكبر رباط سرپوشى

هميشه مرتب و آراسته مي گشت، اما دنبال خريد نبود. تا جايي که خواهرها به او اعتراض مي کردند: چرا چيزي براي خودت نمي خري؟ طاهره جواب مي داد: پس اينها که دارم، چيه؟ مي گفتند: آخر پول هايت را چکار ميکني دختر! و طاهره مي خنديد و از جواب طفره مي رفت.بعدها فهميديم پول هايش را، خرج دوستان و همکلاسي هايي مي کند که اوضاع زندگي شان چندان رو به راه نبود. برايشان لوازم التحرير مي خريد. کيف و کفش و حتي خوراکي زنگ تفريح. گاهي وقت ها، حتي به خانواده هايشان هم کمک مي کرد.اين ها را دير فهميديم. وقتي در برگزاري مراسم شهادتش، دوستانش دسته دسته مي آمدند و با جان و دل، کمکمان مي کردند و مي گفتند: هرچه قدر کمک کنيم، عوض خوبي هاي طاهره نمي شود.
شهيده طاهره هاشمي


فرم در حال بارگذاری ...


  •