« الفبای زندگی (3) | اقدامات حضرت زهرا در دفاع از ولایت » |
دستبد نقره ای
نوشته شده توسط12059m 26ام خرداد, 1392
اخلاق حضرت زهرا
حاكم در مستدرك به سند خود روايت كرده است كه:«رسول خدا بر فاطمه وارد شد.فاطمه گردنبندي از طلا را كه به گردن داشت به دست گرفت و گفت:اين را ابو الحسن به من تحفه داده است.رسول خدا به او فرمود:فاطمه آيا خوشحال مي شوي كه مردم بگويند فاطمه دختر محمد است و در دست تو زنجيري از آتش است.آنگاه ننشست و از خانه بيرون آمد.فاطمه زنجير را گرفت و با آن غلامي خريد و آزاد كرد.چون پيامبر را از اين امر آگاه كردند،فرمود:خدا را شكر كه فاطمه را از آتش رهانيد.»حاكم گويد:«اين حديث بنا به شرط شيخين صحيح است.»
احمد بن حنبل در مسند از ثوبان،آزاد كرده رسول خدا نقل كرده است كه گفت:«هنگامي كه پيامبر قصد سفر داشت آخرين كسي را كه ديدار مي كرد فاطمه بود و چون باز مي گشت نخست به ديدار فاطمه مي رفت.يكبار از جنگي بازگشت و به خانه فاطمه رفت و ديد كه بر در خانه پرده اي آويخته شده است.همچنين بر دست حسن و حسين دو دستبند نقره اي ديد.آن حضرت با مشاهده اين موارد به خانه داخل نشد و از راه بازگشت.فاطمه دانست كه پيامبر به خاطر ديدن پرده و دستبندها به خانه قدم ننهاده.از اين رو پرده را پاره كرد و دستبندها را از دست كودكانش به در آورد و قطعه قطعه كرد.حسن و حسين گريستند فاطمه دستبند را ميان آن دو تقسيم كرد.آنان هر دو،در هر حالي كه گريه مي كردند،به سوي رسول خدا رفتند.پيامبر دستبند را از آنان گرفت و به ثوبان گفت:اينها را نزد بني فلان ببر و براي فاطمه گردنبندي از عصب (دندان جانوري دريايي) و دو دستبند از عاج بخر.زيرا اينان اهل بيت من هستند و من دوست ندارم آنان طيبات خود را در زندگي دنيويشان بخورند.»
همچنين احمد بن حنبل از جعفر بن محمد،از پدرش روايت كرده است كه گفت:«گروهي از مردم برهنه از روم نزد رسول خدا آمدند.آن حضرت بر فاطمه وارد شد،فاطمه پرده اي آويخته بود پيامبر به او فرمود:آيا خوشحال خواهي شد اگر خداوند روز قيامت تو را بپوشاند؟اين پرده را به من بده.فاطمه پرده را به رسول خدا داد و آن حضرت آن را به اندازه دو ذراع در يك ذراع بريد و به هر يك از برهنگان داد.»
راستي در گفتار
مؤلف استيعاب به سند خود از عايشه نقل كرده است كه گفت:كسي را راست گفتارتر از فاطمه نديدم، مگر پدرش را.
كتاب: سيره معصومان جلد 2، ص 20 تا 21
نويسنده: سيد محسن امين
ترجمه: علي حجتي كرماني
فرم در حال بارگذاری ...