« مگر شما زبان آقا هستید؟ | سعه صدر معجزه می کند » |
فقط یک عمل قبول شد
نوشته شده توسط12059m 28ام اردیبهشت, 1391خیلی وقتها غرور نسبت به اعمال و عباداتی که انجام می دهیم ما را زمین می زند و سبب لغزش ما می شود.
این هوای مسموم وقتی وارد ریه های روحی انسان می شود به سرعت اثر مخرب خودش را گذاشته و در زمان کوتاهی روح را مسموم کرده و از نشاط و شادابی و همچنین حرکت به سوی تعالی باز می دارد.
کسانی که به اعمالشان مغرور می شوند، در خودشان عیب و نقصی نمی بینند که در صدد اصلاح بر بیایند و دچار نوعی غنای کاذب می شوند.
از سوی دیگر از تمام اعمالی که ما انجام می دهیم، عملی مقبول بارگاه خداوند متعال است که خالص برای او باشد. فرقی نمی کند عملی بزرگ یا کوچک.
در مقابل هم محک و معیار همین است و کسی که کاری را برای غیر خدا انجام دهد اگر چه بزرگترین عبادات باشد، هیچ ثمره و فایده و اجری ندارد و به تصریح روایات ما مورد قبول خداوند واقع نخواهد شد.
در دارالسلام از خزائن نراقی نقل شده است:
یکی از علما (امیرمحمد صالح خاتون آبادی داماد مرحوم مجلسی) در گذشته بود، شبی ایشان را در خواب دیدم.
گلایه کردم که قرار بود زودتر از این به خواب من بیایی، اکنون یک سال از فوت شما می گذرد. گفت: گرفتاری هایی داشتم که اکنون نجات یافتم.
سؤال کردم : بر شما چه گذشت؟
گفت: مرا در مقام خطاب الهی بازداشتند.
ندا رسید: چه آورده ای؟
عرض کردم : عمرم را در تصنیف و تألیف احادیث و اختبار و تفسیر به پایان برده ام.
خطاب رسید: صحیح است، ولی در اول کتابها نام سلاطین را می بردی و خشنود می شدی که مردم کتابها را ستایش و مدح می کنند. مدح مردم و رضای سلاطین، اجر و پاداش توست.
عرض کردم : عمرم را درامامت نماز جمعه به سربردم. گفتند: آری همین طور است؛ ولی هر گاه نمازگزاران زیاد بودند، خوشحال و هر گاه کم بودند، ناراحت می شدی. این عمل نیز شایسته ما نیست.
بالاخره هر چه عرض کردم رد شد تا این که همه حسنات خود را تمام کردم.
در این هنگام خطاب رسید : تو نزد ما یک عمل مقبول داری. آن عمل این است که روزی یک گلابی در دستت بود، زنی بر تو گذشت، بچه ای پشت سرش بود، چشم آن بچه به گلابی افتاد و به مادرش گفت: گلابی می خواهم و تو آن گلابی را به دست آن بچه دادی، فقط برای خشنودی خدا. آن طفل خوشحال شد.
خداوند به خاطر همین عمل از من در گذشت.
فرم در حال بارگذاری ...