موضوع: "قرآن"
حیوانات در قرآن :
نوشته شده توسط12059m 24ام آبان, 1394تعدادی از سوره های قرآن کریم به اسم حیوانات نامیده شده است . مانند : بقره ( گاو ) که بزرگترین سوره قران است و فیل که کوچکترین سوره آن می باشد.
البته سوره های دیگری هم در قرآن به نام حیوانات نامگذاری شده است . مانند : انعام ( چارپایان ) ، نحل ( زنبور ) ، نمل ( مورچه ) و عنکبوت و … به هر صورت خدای متعال ایمان آورندگان به خود را در قرآن کریم به فراگرفتن این نگاه که آنان نشانه ای از عظمت پروردگار هستند ، دعوت کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سید محسن ، قدسی پور ، حیوانات در قرآن ، ص4
کرامت انسان از منظر الهی
نوشته شده توسط12059m 15ام مهر, 1392مفهوم كرامت
در كتاب مفردات مرحوم راغب اصفهاني راجع به واژه «كَرَم» آمده است: «هر گاه خداي تعالي با اين واژه وصف شود، اسمي است براي احسان و نعمت بخشيدن ظاهر و روشن او مثل آيه «ان ربي غني كريم»4 … و هر گاه انسان با اين واژه وصف شود، اسمي است براي اخلاق و افعال پسنديدهاي كه از انسان ظاهر ميشود [و نشان از بزرگواری او دارد] و واژه كريم تا وقتي كه آن اخلاق و رفتار ظاهر نشود، گفته نميشود.»5
همچنين آمده است: « اكرام وتكريم اين است كه بزرگداشتي يا سودي به انسان برسد كه درآن نقصان و خواري نباشد يا چيزي كه به او مي رسد، او را كريم و شريف گرداند.»6
بنابراين، در مجموع ميتوان گفت: كرامت به معناي نزاهت از پستي و فرومايگي است و كريم يعني روح بزرگوار و منزه از هر پستي. بدين معنا، كرامت در برابر دنائت قرار ميگيرد و كريم در مقابل دني.7
عظمت انسان
نوشته شده توسط12059m 15ام مهر, 1392عظمت انسان
در جهان آفرینش، زيبندهترين صورت، صورت كامل آدمي است و ارزندهترين موجود كه به بيان «نفخت فيه من روحي»1 به روح الهي، شرافت يافته و مظهر اسم اعظم الله و جامع اسما و صفات خدا و حقايق ملك و ملكوت و گنجينة گرانبهاي خدايي گشته، وجود انسان است كه به عنوان خليفه و نمايندة حق در روي زمين وظيفه دارد با ابزار علم، و عمل به اقامة حق و عدل قيام نموده، در مسير عبودیت و بندگی و تكامل معنوي و نيل به قرب الهي حركت كند و ديگران را نيز به سير و حركت در اين راه ترغيب و تشويق نمايد.
خورشيد جهان عرفان، امام خميني(س) كه خود مصداق بارز انسان كمال يافته و عصمت پيشه است،2 در مورد عظمت وجودي انسان ميفرمايد:
کرامت انساني
نوشته شده توسط12059m 15ام مهر, 1392کرامت انساني
بدون ترديد يكي از مهم ترين موضوعات قرآني، حول محور انسان و ويژگي هاي او سير مي كند. در واقع آن گونه كه قرآن انسان را ترسيم نموده، در هيچ جايي به چنين نحوي، جنبه هاي متفاوت و کرامت انساني در نظر گرفته نشده است. در حقيقت در بين مخلوقات، انسان از ويژگي هاي بسيار متمايزي برخوردار است كه به احسن الخالقين خطاب شده است. حق كرامت يا حرمت داشتن اشخاص در جامعه همانند حق حيات از موارد بسيار مهم در زندگي اجتماعي است.انسان يك موجود اجتماعي است و هنگامي مي تواند به رشد و تكامل مورد نظر خويش برسد كه بتواند از مواهب و نعمات الهي اعم از مادي و معنوي فردي و اجتماعي استفاده كند لذا براي ايجاد بستر مناسب جهت تكامل انسان در درجه نخست بايستي حرمت و احترام اجتماعي انسان كه نياز طبيعتي و فطري اوست صيانت گردد و مورد تحقير واقع نشود. انساني كه هتك حرمت شود و مورد انواع و اقسام توهينها قرار گيرد فاقد شخصيت خواهد شد و دچار تزلزل و نااميدي مي گردد. در مرحله بعد بايستي اين امكان براي همه انسانها فراهم شود كه بتوانند از امكانات و نعمات موجود در راستاي نيل به تعالي و كمال مطلوب بهره گيرند.
ارزش کار
نوشته شده توسط12059m 29ام خرداد, 1392آيه شماره 109 از سوره توبه
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
آيا كسىكه بنيان (كار) خود را بر پايهى تقوا و رضاى الهى قرار داده بهتر است، يا كسى كه بنياد (كار) خويش را بر لبه ى پرتگاهى سست و فروريختنى نهاده كه او را در آتشِ دوزخ مىاندازد؟ خداوند گروه ستمگر را هدايت نمىكند.
ارزش كارها به نيّت آنان است، نه ظاهر اعمال. مسجد قبا براى خدا ساخته شد و مسجد ضرار با انگيزهى تفرقه افكنى!«اسس بنيانه على التقوى»
بنياد باطل بر باد است. «بنيانه على شفا جرفٍ هار»
سوء استفاده از مراكز مذهبى و باورهاى دينى مردم، ظلم است. «الظالمين»
حفظ حقوق ایتام
نوشته شده توسط12059m 1ام خرداد, 1392آيه شماره 152 از سوره مبارکه انعام
وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
به مال يتيم نزديك نشويد (و در آن تصرّفى نكنيد) مگر به نيكوترين (طريقهاى كه به صلاح او باشد) تا به حد بلوغ و رشد خود برسد. (در داد و ستدها) پيمانه و ترازو را با عدالت تمام دهيد. ما هيچكس را جز به اندازهى توانش تكليف نمىكنيم. و هرگاه سخن مىگوييد (چه در قضاوت و چه در شهادت) عدالت را رعايت كنيد، هر چند (به زيان) خويشاوندتان باشد و به عهد و پيمان خدا وفا كنيد. اينها امورى است كه خداوند، شمارا به آن سفارش كرده است، باشد كه ياد كنيد و پند بگيريد.
چون يتيم مدافعى ندارد و اموالش لغزشگاه است مواظب باشيم. «لاتقربوا»
براى حفظ حقوق ايتام بايد بهترين طريقهى بهرهگيرى از اموال و دارايى او انتخاب شود. «بالّتى هى أحسن». جز كسانى كه اهليّت اقتصادى و تقواى كافى دارند، نبايد ديگران به مال يتيم نزديك شوند. «لاتقربوا… الا»
اگر اجراى عدالت در حدّ اعلى ممكن نيست، لااقلّ در حدّ توان و امكان مراعات كنيد. «لا نكلّف نفساً الاّ وُسعها»
تمام دستورات و اوامر و نواهى الهى، فوق طاقت انسان نيست. «لا نكلّف نفساً الاّ وُسعها»
در اسلام، «تكليف» به اندازهى «توان» است. هركه تواناتر، تكليفش هم سنگينتر. «لا نكلّف نفساً الاّ وُسعها»
خداوند از سوالهای نابجای شما گذشت و ...
نوشته شده توسط12059m 24ام اردیبهشت, 1392آيه شماره 101 از سوره مبارکه مائده
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از امورى كه اگر برايتان آشكار شود ناراحتتان مىكند نپرسيد، و اگر هنگام نزول قرآن از آنها سؤال كنيد، برايتان روشن مىشود. خداوند از سؤالهاى نابجاى شما گذشت و خداوند آمرزنده بردبار است.
همانا (از اين گونه سؤالها) گروهى از پيشينيان نيز پرسيدند (و چون طاقت عمل نداشتند) نسبت به آن منكر و كافر شدند.
دانستن هر چيزى، نه لازم است، نه مفيد، بلكه بايد سراغ دانشهاى مفيد رفت. «لاتسألوا» (حسّ كنجكاوى بايد تعديل شود ونبايد در پى اطلاعاتى رفت كه سبب ايجاد كدورت، مشكلات واختلال نظام جامعه مىشود.)
مكلّف نساختن مردم به پارهاى از احكام، پرتوى از عفو و گذشت الهى است. «لاتسألوا… عفى اللَّه عنها»
خداوند به بندگان مهلت توبه مىدهد. «غفور حليم»
اگر مردم ظرفيّت نداشته باشند، بيان پارهاى حقايق، سبب كفر آنها مىشود. «قد سألها قوم من قبلكم ثمّ اصبحوا بها كافرين»