« زندگی نامه سردار شهیدمحمد تقي صلبيچگونه نماز صبح بیدار شویم؟ »

مدیریت قرآنی و نماز

نوشته شده توسط 17ام اسفند, 1392

تو گمان مي‌كني موجود كوچكي هستي در حالي كه عالم بزرگ در تو خلاصه شده است؟ سوره رعد، آيه 11 مي‌فرمايد: “خداوند سرنوشت هيچ ملتي را تغيير نمي‌دهد مگر اين‌كه خودشان بخواهند.”
«الّا من أتى الله بقلب سليم»
وقتى قلب سالم شود ديگر اعضا از فساد پاك مى‏شوند زيرا فسادى كه به اعضا دامنگير انسان مى‏شود جز از راه قصد قلبى نيست، بنا بر اين بهترين اعضا و بدترين اعضا قلب است
«الناس على دين ملوكهم»
قلب ، پادشاه بدن است اگر پادشاه عادل شد جوارح و اعضا را عدالت پيشه كند و اگر وى فاسد شد همه اعضا فاسد شوند

صلاح و فساد فرمانبر، وابسته به صلاح و فساد فرمانده است و همانند اجتماعات بشرى است كه الناس على دين ملوكهم.
رسول خدا (ص) فرمود: دل مرد كه پاك شد تنش نيز پاكيزه است و چون دلش ناپاك باشد تنش نيز پليد و ناپاك خواهد بود

خصال- ترجمه فهرى ج‏1 / ص36


علم “مدیریت” یکی از علوم پایه در جهان


مدیر سرنوشت گروه را در دست دارد و می‏تواند آنها را به سوی انحلال یا اعتلا پیش ببرد.


قرآن دستورالعمل اداره سازمان بشری است و هدف نزول آن اصلاح امورانسان‏هاست.
و در باب “رفتار سازمانی” مباحثی جدی و قابل‏طرح دارد.

سرنوشت انسان‏ها بسته به مدیریت و رهبری آن جامعه است.
از منظر اسلام وظیفه مدیر و رهبر جامعه،
تنظیم ارتباطات صحیح،
ارائه برنامه و اهداف زندگی انسان و نیز اهداف سازمان خانواده و سازمان اجتماعی است
و سپس بسیج نیروها در جهت تحقق آن برنامه‏ها و اهداف وظیفه دیگر یک رهبر است.
در بحث‏های مدیریتی در قرآن نبوت و امامت نقش محوری دارند. انبیا و امامان رهبران جوامع به شمار می‏روند
مدیریت قرآنی مبتنی بر مبانی فکری و عقیدتی اسلام وارزشهای انسانی است. انگیزه های فردی و گروهی جهت دهنده این نوع مدیریت  نیست
تلاش مدیر بر مبنای حق ودر جهت آرمانهای حق خواهی و حق جویی صورت می گیرد چنانچه مدیریت انبیای الهی اینگونه بوده است.
قرآن کریم  خطاب به رسول اکرم (ص) می فرمایند :
” لست علیهم بمصیطر"2تومسلط بر مردم نیستی    "وما انت علیهم بجبار"3  وتو ستمگر بر مردم نیستی
این درحالی است که پیامبر اکرم (ص) هم سمت رهبری جامعه اسلامی را عهده دار بودند و هم مدیراجتماع اسلامی
مدیریت قرآنی مدیریت علمی عالمان است. متمرکز است یعنی وحدت مرجع تصمیم گیری انسجام وهما هنگی بین نیروها وبرقراری ارتباط ارگانیک بین واحد ها
مدیریت قرآنی مدیریت باز وآزاد است

خودگردانی براساس معیارهای قرآن ،این روح سیاست اداری درنظام اسلام است
مدیریت قرانی مدیریت مشاوره جویانه است
“  وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله"  
مراحل تصمیم گیری واقدام مستند براساس آیه فوق به شرح ذیل می باشد : 2
الف) مشاوره جویی ونظر خواهی           ب) تصمیم گیری            ج) توکل برخدا
بنابراین علرغم نظر خواهی ومشاور که انجام می شود تصمیم گیری با شخص رسوالله است
مهمترین وظايف مديران ازديدگاه اسلام :
1- تصمیم گیری                                       6 - چاره جویی وپيشگيری                  
2- برنامه ریزی                                    7- بررسی وارزیابی عوامل پیروزی وناکامی
3- سازماندهی                                      8- جمع آوری اطلاعات وآمارلازم
4- هماهنگی وکنترل                               9- جذب نیروهای صالح(ان‌ّ الله يأمرکم‌ ان‌ تودوالامانات‌ الي‌ اهلها )
5- ایجادانگیزه وابتکار                           10 - تشویق وتنبیه (حضرت‌اميرالمؤمنين‌ به‌ مالک‌ اشتر در اين‌ زمينه‌ مي‌فرمايد: « و لا يکونن‌ المحسن‌ و المسيئي‌ عندک‌ بمنزلة‌ سواء فان‌ّ ذلک‌ تزهيداً لاهل‌ الانسان‌ في‌ الاحسان‌ و تدريجاً لاهل‌ الاسائة‌علي‌ الاسائة‌. » )
چهارده ويژگی عمده مديران ازديدگاه اسلام :
1- ایمان به هدف                                                         
2 - علم  
‹ قال اجعلني علي خزائن الارض اني حفيظ عليم› (20)
“(يوسف به عزيز مصر )گفت : مرا برخزانه هاي اين سرزمين بگمار چرا که من نگهبان و دانا هستم ."   در اين آيه يوسف تقاضاي مديريت از پادشاه مصر مي کند و خود را واجد شرايط وضوابط مديريت معرفي ميکند و آن : حفيظ يعني امين بودن اوست که از مصاديق تقوي است ودوم هم دانا بودن او.
٤- ‹يا اَبَتِ إِنّي قَد جاءَني مِنَ العلمِ ما لَم يَأتِکَ فَاتَّبِعني أَهدِکَ صِراطاًسَوياً› (21)
“اي پدرم : همانا دانشي براي من آمده که براي تو نيامده است . بنابراين از من پيروي کن تا تو رابه راه راست هدايت کنم .«
‹ اَما وَاللّه لَقَد تَقَمَّصَها فُلانٌ وَأَنَّهُ لِيَعلَمَ أَنَّ مَحَلّي مِنها مَحَلُّ القُطبِ مِنَ الرَّحا يَنحَدِرُ عَنّيِ السَّبيلُ وَلايَرقي إِليَّ الطَّيرُ.› “بدانيد که بخدا سوگند ابوبکر جامه خلافت را بر تن پوشيد در حاليکه خوب ميدانست که رابطه من با خلافت و حکومت به منزله محور وسط سنگ آسيا به آسياست ، سيلاب علم و معرفت از دامنه کوهسار سينه من از همه سو در سيلان است وهيچ پرنده بلند پروازي به بلندا و اوج انديشه من نتواند رسيد .«
‹‹ قالت إِحديهما يا أَبَتِ استأجِرهُ إِنَّ خَيرمَنِ استَأجَرتَ  القوي الأمين .››

3- تقوی    
( وَ مَنْ يتّق الله يَجْعَلْ لَهُ مِنْ اَ مْرِه يُسْراً ››
‹‹ وَ مَنْ يَتّق الله يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ››
(  وَاتَّقُواالله و يُعَلِّمَکُمُ الله )  
” إنْ تتقوا الله يجعل لکُم فُرْقاناً ”   
حضرت امير المؤمنين هم در نهج البلاغه در اين زمينه مي فرمايد :
‹‹ … فَمَنْ اَخَذَ بِالتقوي عَزَبَتْ عَنْهُ الشّدائدُ بَعْدَ دُنُوّها وَ اَحْلَوْلَتْ لَهُ الْاُ مور بَعْدَ مَرارَتِها وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْاَمْواج بَعْدَ تَراکُمِها وَ اَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعابُ بَعْدَ اِنْصابَها وَ هَطَلَتْ عَلَيْهِ الکرامهُ بَعْدَ قُحُوطِها وَ تَحَدَّ بَتْ عليهِ الرَّ حمهِ بَعْدَ نُفُورِها وَ تَفَجَّرَتْ عَلَيْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِها وَ وَ بَلَتْ عَلَيْهِ الْبَرَکَهُ بَعْدَ اِرْذاذِها ›› (17)
‹ … پس کسيکه به تقوي تمسک جست ، سختي ها بعد از آنکه به او نزديک شده بودند از او دور شوند و امور بعد از آنکه در کامش تلخ شده بودند شيرين گردند و امواج بلا و گرفتاري بعد از آنکه به شدت متراکم شده بودند باز و گشاده گردند ومشکلات بعد از اين که خسته اش کرده بودند سهل و آسان شوند و مجد و بزرگي و عزت بعد از آنکه ناياب شده بودند بر او فرو بارند و رحمت حق بعد از آنکه از او باز گرفته شده بود فروآيند و نعمت ها بعد از فرو نشستن بسويش به جوشش آيند و برکات بعد از آنکه تقليل يافته بودند فزوني گيرند .
9- دلسوزی وعشق به کار

حضرت اميرالمؤمنين خطاب به مالک اشتر مي فرمايد :
‹‹ واشعِر قلبکَ الرَّحمةِ لِلرعيةِ والمحبةَ لهم واللُّطفِ بهم ولا تکونن عليهم سَبُعاً ضارياً تَغتَنِمُ أَکلِهم فأَنَّهم صِنفان إِمّا أخٌ لک في الدين وإمّا نظيرٌ لکَ في الخلق . …. . . . ثم الله الله في الطبقة السفلي من الذين لا حيلةَ لهم من المساکين والمحتاجين واهل البُؤْسي و الرَّمْني . . .  ››(


- في حديث معراج : ‹‹ يا احمد محبَّتي محبَّة الفقراءِ فأَدِن ِالفقراءِ وقرّب مجلسهم منک . . . فإِنّ الفقراءِ أَحِبّائي. ››
5- صداقت و راستی         
10- تجربه وآزمودگی                                        
12-عدالت ودادگری
8-  سعه صدر  
6- حسن سابقه                                                            
13-پایگاه مردمی (محبوبیت و مقبولیت ” إنّ الذينَ امنوا وَ عَمِلوا الصالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّ حمنُ وُدّاً ” )
7-  قدرت   قالَ اِنَّ الله اصْطَفيهُ عَلَيکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فيِ الْعِلم وَالْجِسْم  
14 -پایبندی به اصول وضوابط
11-شجاعت وقاطعیت
4- امانت ودرستکاری 
15- نظم «اُصيکُما وَ جَميعَ وَلَدي وَ اَهْلي وَ مَنْ بَلَغَهُ کتابي بِتَقْوي اللهِ وَ نَظْمَ امرکم»    شما دو فرزندم ((حسن وحسين ))و تمامي فرزندانم و خويشانم و هر کس نامه ام بعد از اين به او ميرسد وصيت ميکنم به تقواي الهي و نظم در امور تان .
«از سفارشات حضرت اميرالمؤمنين قبل از شهادت »
آفات مدیریت :  
1- حسادت نسبت به همکاران
2- مال اندوزی وحرص
3- اسراف و تبذیر
4- هواپرستی و هوسبازی
5- استبداد رای
6- سوءظن مفرط
7- غرور وغفلت
8- عصبانیت و خشونت
9- عدم اعتماد به همکاران
10- سپردن کارها به دست افراد نامناسب
11- عدم رعایت عفت در سخن
12- عدم رعایت ادب در برخوردها
13- جاه طلبی
14- خوشبینی زیاد
15- روحیه انتقامجویی وکینه توزی
16- عجله وشتاب در تصمیم گیری و انجام کارها
17- تبعیض بی دلیل دربین افراد
18- انحصار طلبی و قبضه کردن کارها
الهامات مديريتی از جهان خلقت در دانشگاه طبيعت
1-مديريت خداوند در جهان هستي بر پايه رحمت عام و خاص اوست، “رب‌العالمين” رحمان و رحيم


2-مسئله رحمت عام و خاص خداوند هرگز به معناي رسيدگي نكردن به تخلفات نيست. “مالك يوم‌الدين” (او صاحب روز جزاست)

3-شبكه خون‌رساني بدن ده ميليون ميليارد سلول‌ بدن را به آساني تغذيه مي‌كند، اما قلب تنها با دو سه شاهرگ سر و كار دارد و به آنها در كار خود اعتماد مي‌كند و هرگز با تمام مويرگ‌ها ارتباط مستقيم ندارد.اين الگوها به ما مي‌گويد مديريت صحيح تنها در پرتو اعتماد مستقيم، معاونان محدود مورد اعتماد است

4- در تكوين نطفه انسان و تمام جانداران و بذر گياهان، نقطه شروع بسيار كوچك است اما هدف
بسيار بالا، با اين‌كه قدرت خداوند برترين قدرتهاست، اين الهامي است به همه مديران كه نقطه شروع را كوچك بگيرند و با گسترش آن به اهداف بسيار بالا برسند. مسئله آفرينش عالم هستي در چندين روز (دوران عظيمي كه هر يك ميليون‌ها يا ميلياردها سال طول كشيده) نيز تاكيد ديگري بر اين موضوع است.

5-در مديريت الهي، اصل ساخته شدن انسان‌هاست رعد، آيه 11 مي‌فرمايد: “خداوند سرنوشت هيچ ملتي را تغيير نمي‌دهد مگر اين‌كه خودشان بخواهند.« آنها كه تكيه اصلي را بر ابزار مي‌كنند، راه خطا مي‌پيمايند،
-6مسئله سازماندهي و هماهنگي را كه مديريت نقش بسيار مهمي ايفا مي‌كند مي‌توان در جهان طبيعت و عالم خلقت به عالي‌ترين صورت مشاهده كرد و از آن الهام گرفت. مثلا در برابر يك حادثه ناگهاني و سخت كه براي يك انسان پيش مي‌آيد در يك لحظه، تمام نيروهاي جسمي و روحي او با هماهنگي خاصي بسيج مي‌شوند. مغز بروز حادثه را درك مي‌كند. يك فرمان از طريق اعصاب صادر مي‌شود و مقارن آن، ضربان قلب به سرعت بالا مي‌رود تا خون را هرچه بيشتر به مغز برساند براي اين‌كه عضلات كارهاي بيشتري را انجام دهند، تنفس نيز سرعت مي‌گيرد تا خود را با سرعت كار قلب، هماهنگ سازد، هوشياري بيشتر مي‌شود، چشم تيزبين‌تر و گوش شنواتر مي‌شود، معده كار خود را موقتا تعطيل مي‌كند و احساس تشنگي و گرسنگي كه يك عامل بازدارنده است، ناگهان از بين مي‌رود و جالب اين‌كه تمام اينها به صورت خودكار انجام مي‌گيرد، يعني اين وظيفه بر عهده بخش ناآگاه اعصاب گذارده شده است نه بخش آگاه. سازماندهي و هماهنگي در مديريت نيز بايد چنين در عمق تشكلات نفوذ كند تا در برابر حوادث به صورت خودكار عمل كند، در غير اين صورت فرصت‌هايي كه هر لحظه‌ آن سرنوشت‌ساز است، ممكن است از دست برود


7-در جهان طبيعت مجموعه‌ها به گونه‌اي عمل مي‌كنند كه زوائد و فضولات خود را با يك “گردش دايره‌اي” به “عناصر فعال” تبديل مي‌كنند، مثلا باران مي‌بارد، آبها جاري مي‌شود و انسان‌ها، حيوان‌ها و گياهان را سيراب مي‌كند، فاضلاب آن در زمين فرو مي‌رود و بار ديگر وارد اين مدار مي‌گردد.
و قطعاً خدا به كسانى كه [دين‏] او را يارى مى‏دهند يارى مى‏رساند مسلماً خدا نيرومند و تواناى شكست‏ناپذير است.
همانان كه اگر آنان را در زمين قدرت و تمكّن دهيم، نماز را برپا مى‏دارند، و زكات مى‏پردازند، و مردم را به كارهاى پسنديده وا داشته و از كارهاى زشت بازمى‏دارند و عاقبت همه كارها فقط در اختيار خداست.
” حج /40و41 “
1- تکيه گاهش فقط خداوند
2-ياري کنندة خدا با ؛
1: پيوند زدن عميق مردمان با خداوند از رهگذر اقامه صلوة ؛
2 : رسيدگي به محرومين و ريشه کن کردن فقروتبعيض و محروميت از رهگذر مفهوم کلي اداي زکات ؛
3 : ايجاد فضاي معنويت و رشد و هدايت در جامعه و فضاي مديريتي خويش از رهگذر نظارت همگاني و فريضه امر به معروف و نهي از منکر .
3- مرعوب قدرت هاي شيطانی  نشود
4- اولين ومهمترين وظيفه حکومت اسلامي و يک مدير قرآني اقامه صلوة ( ایجاد مدینة فاضله جهت تقرب گروه به خدا )
5- بنا براين حکومت و مديريت ، ابزار و وسيلة پياده کردن ارزشهاي الهي در فرد و اجتماع است .( هدف نیست )
6- قدرت، حکومت و مدیریت امانت الهی است ” إن مَکَّناهُم” حاکم و مدير قبل از هرکسي بايد پاسخگوي خداوند باشد ” توصيه امام علي به مالک اشتر” . در حکمت ١٦5 نهج البلاغه هم امام علي فرموده است ” لاطاعَهَ لِمَخْلُوقٍ في مَعْصِيَهَ الْخالِق” آفريده اي را فرمان  بردن شايسته نيست زماني که به قيمت نافرماني آفريدگار تمام شود .
7- حضرت امیر ؛ حکومت و مدیریت غیر نمازی را از يک کهنه کفش پاره پاره ﻯ پر وصله ، از عطسه يک بز ، از برگ جويده شده در دهان يک ملخ ، از استخوان خوک ليسيده شده در دهان يک جذامي ، از دانه تلخ بلوط و … بي مقدار تر و حقير تر معرفي فرموده است .

(خطبه 13 ، 23 ، نامه ٤5 و حکمت 22٨ نهج البلاغه فيض الاسلام)
8- وظيفه حکومت و حاکم و مدير فقط نماز خوان کردن افراد نيست، بلکه اقامه صلوه است يعني نمازي با تمام آثار معنوي و اجتماعي ، يعني تربيت مردماني خدا محور ، در تمام شئون رفتارهاي فردي و اجتماعي .

( همه اعمال انسان بايد رنگ خدا به خود بگيرد و گرنه موفق به اقامه صلوة نمي شود . انجام اين مهم در گرو تلاش هاي طاقت فرسا و هميشگي و برنامه ريزي هاي دقيق و همه جانبه وصرف هزينه هاي هنگفت و خون دل خوردن هاي بي پايان مسئولين جامعه و حاکمان و مديران مجموعه هاي کوچک و بزرگ است .)
9- در يک مجموعه مديريتي نبايد قوانيني وضع شود و يا فعاليت هائي صورت گيرد و هدف هائي تعقيب شود که با ايجاد فضاي معنوي در جان افراد و جامعه منافات دارند و خنثي کننده فعاليت هاي معنوي مي شوند و همه رشته ها را دو مرتبه پنبه مي کنند .
10 - اداي  زکات و رسيدگي به محرومين هدف نیست بلکه مکمل اقامه صلوه و یکی از عوامل مهم اقامه صلوه است ، رسيدگي به محرومين براي اينکه عامل تزکيه آنها و رشد و تطهير آنها بشود .
( زکات در لغت به دو معناست : تزکيه و پاک شدن و دوم رشد ونمو ) دومين  وظيفه  حاکم  و مدير اسلامي اداي  زکات است يعني ريشه کن کردن فقر و محروميت و هم سطح ساختن طبقات سطح پائين با ديگر سطوح جامعه .
فلسفه اصلي تأکيد قرآن بر رفاه نسبي و رسيدگي به دنياي مردم بر همين اساس است که ؛ دغدغه نان و معيشت را از ذهن افراد جامعه بزداید تا در پناه اين آسودگي خيال بتوانند به برتر از ماده بينديشند
11- سومين وظيفه حاکمان ومديران اسلامي را مطرح مي فرمايد که در واقع اين وظيفه  هم مکمّل و متمّم و عامل اقامه صلوة و پيوند عميق مردم به خداي  بزرگ است وآن عبارتست از ايجاد فضاي پاک و معنوي در جامعه از رهگذر نظارت همگاني ، الگو شدن خوب ها ، تبليغ ارزش ها ، تنگ و نفس گير شدن فضاي جامعه براي بدي ها ، فضائي که خود به خود مردمان در چنين جوّي به خوبي مي گرايند و از بدي فاصله مي گيرند که ايجاد چنين چيزي در گرو برنا مه ريزي ها و صرف هزينه ها و تلاش هاي بي شماري است که البته سخت و مشکل است اما محال و غير ممکن نيست و مردم مسلمان ايران چنين جوّي را ديده و تجربه کرده اند ( در ماه هاي آخر پيروزي انقلاب اسلامي و چند سالي بعد از آن )
12- خوبي ها  را  معروف (ذات و فطرت انسانها شناخته شده و آشناست و با آن بيگانه نيستند و لذا گرايش دادن مردم جامعه به سوي خوبي ها کار محال و بعيدي نيست بلکه در همه زمينه دارد و نبايد مأيوس بود )
و بدي ها را منکر
( بدي ها براي ذات فطرت انسانها ناشناخته و نکره و غريبه است و به راحتي با روش صحيح مي توان مردم را از بدي ها باز گرفت ، فطرت و خود حقيقي انسانها بدي ها را بر نمي تابد و به خوبي ها مشتاق است . )
خداوند اقامه صلوة و اداي زکات وامر به معروف و نهي از منکر را با صيغه ماضي مطرح کرده درحاليکه بايد با فعل مضارع مي آمد ، بيان اين حقيقت است که اين وظيفه براي حاکم اسلامي و کسي که اميد به ياري خدا بسته است قطعي است و تخلف ناپذير. ( آينده اي که قطعي الوقوع باشد با صيغه ماضي از آن تعبير مي شود ) .
وَ لِلّه عاقبهُ الْأُمور:
1- حکومت و مديريت و رسيدگي به دنياي مردم ، همگي وسيله اند ، هدف نيستند،مقصداوست هدف رسيدن به مقام قرب اوست، بقيه اموردرمعرض فناست
2- ای حاکم و مدير از اين موقعيت پر شتاب استفاده کن و براي روز واپسين خود توشه اي بردار امکانات را در جهت جلب رضايت او بسيج کن تا روز حضور در محضر او شرمنده و گرفتار نباشي .

قُل لا أَملِکُ لِنَفسي ضَرّاً و لا نَفعاً إِلا ما شاءَ اللّه لِکُلِّ أُ مَّهٍ اَجَلٌ إذا جاءَ أَجَلُهُم فَلا يَستَأخرون ساعَهً و لا يَستَقدِمون .

تِلکَ الأَيام نُداوِلُهابَينَ الناسِ و لِيَعلَمَ اللّه الَّذينَ امنوا و يَتَّخِذَمِنکُم شُهَداءَ والله لا يُحبُّ الظا لِمينَ
3- سر افکنده بودن يک حاکم و مدير معلول اين است که ؛
قدرت  و رياست و امکانات دراختيار خودش را در جهت :
ظلم در حق بندگان خدا ،
رواج گناه و سرکشي و معصيت بين انسانها ،
مقدم داشتن خود بر ديگران و جلب منافع شخصي ،
سوء استفاده  مالي و اجتماعي و سياسي ،
هدر دادن اموال عمومي با مديريت غلط خويش ،
حاکم نکردن شايسته سالاري در عزل و نصب ها ،
دور شدن از طبقات محروم جامعه و غوطه ور شدن در اسراف وتبذير ،
به بردگي و بندگي خود کشاندن مجموعه زير دست خود ،
رواج روحيه تملق و چاپلوسي و ترس از غير خدا و … بکار گرفته باشد .



فرم در حال بارگذاری ...


  •