عامل از بین بردن کینه ها

نوشته شده توسط 4ام خرداد, 1392

امام علي :

إنَّ أحْسنَ ما يَأْلَفُ بهِ النّاسُ قلوبَ أوِدّائهِم ، و نَفَوا بهِ الضِّغْنَ عن قُلوبِ أعْدائهِم : حُسنُ البِشرِ عند لِقائهِم ، و التَّفَقُّدُ في غَيبتِهم ، و البَشاشةُ بِهم عند حُضورِهِم . (ميزان الحكمة ،ج1،ص555)
بهترين وسيله اى كه مردم با آن دلهاى دوستان خود را به دست مى آورند و كينه ها را از دلهاى دشمنانشان مى زدايند، خوشرويى هنگام برخورد با آنان است و جوياى احوال آنان شدن در غيابشان و گشاده رويى با آنان در حضورشان.

افتاب عفت

نوشته شده توسط 4ام خرداد, 1392

 

 

به مناسبت سالروز وفات حضرت زينب کبري (سلام الله عليها)   

 

حضرت زينب کبري (عليها السلام)
حضرت زينب , دختر على بن ابيطالب (ع ) و فاطمه زهراى است .
او زنـدگـى شـيـريـنـش را در كـنـار پـدر و مـادر و جد بزرگوارش (نبى گرامى اسلام (ص و برادرانش (امام حسن و امام حسين (ع )) آغاز كرد.
زندگى پررنج و مشقت زينب (س ) پس از پنج سالگى ـ مقارن با رحلت پيامبر اكرم (ص ) ـ آغاز شد و در فاصله اى بسيار كوتاه , پس از مرگ پيامبر, وى شاهد مادرى بود كه در بين درب و ديوار فرياد مى زد: اى فضه , مرا درياب !.
هزاران غم , يكى پس از ديگرى , ميهمان قلب كوچك دختر زهرا شد.
ناراحتى غصب خلافت پدر, بردن على بن ابيطالب (ع ) به اجبار و با پاى برهنه به مسجد, تازيانه هايى كه بر بازوى مادر مى نشست و سرانجام موج سنگين رحلت زهراى مرضيه ى , كمر زينب را شكست .
گويى زينب , از همين آغاز راه , در برابر طوفان تازيانه غم ها قرارمى گيرد تا روزى بتواند همه غم و رنج هستى را بر دوش كشد!.
غـم و رنـجـى كه پدر در كوفه از آن خبر داده است : روزى زينب در كلاس تفسيرش براى بانوان , سوره كهيعص را تفسير مى كرد.
على (ع ) وارد شد و از دخترش پرسيد: كهيعص را تفسير مى كنى ؟!.
زينب عرض كرد: آرى .
على (ع ) فرمود: اى نور ديده !.
ايـن حـروف , رمـزى است در مصيبت وارده بر شما عترت پيغمبر و شايد فرموده باشد: كاف , رمز كربلا است , هاء اشاره به هلاكت عترت دارد, ياء يعنى يزيد,آن كه بر حسين ستم مى كند, عين كنايه از عطش ابى عبداللّه است , و صاد اشاره به صبر دارد.
زينب در زير تازيانه روزگار آبديده مى شود تا پيام رسان عاشورا باشد.
از هـمـيـن رو زمانى كه پسرعمويش , عبداللّه بن جعفر, به خواستگاريش مى آيد, شرط مى كند: در رفتن به خانه برادرم (حسين ) آزاد باشم و هرگاه اوبه مسافرت رفت , من نيز بايد با او بروم !!.
مصيبت شهادت اميرمومنان على (ع ) و امام حسن مجتبى (ع ), زينب را آبديده تر مى كند.
آن گاه زمان هجرت فرا مى رسد و در سال 60 هجرى , به همراه برادرش امام حسين (ع ), از مدينه به مكه و از آن جا به طرف كربلا حركت مى كند.
كـربـلا صـحنه شهادت برادران و برادرزادگان زينب و منظره تماشايى به خون نشستن محمد و عون , دو رزمنده قهرمان و شجاعى است كه در دامان زينب پرورش يافته اند.
زيـنـب , نـاظر اين صحنه هاست و همه اينها از زينب , دختر على (ع ), شيرزنى مى سازد كه از عصر عاشورا, قافله سالار كاروان اسيران آزاديبخش مى شود.
پـس از آتـش گرفتن خيمه ها در شب يازدهم محرم الحرام سال 61 هجرى قمرى و با وجود فشار غـم هـا بر قلب زينب , در نيمه شب با قدى خميده به نماز شب مى ايستد و فرداى آن به همراه امام سجاد(ع ) و ديگر اسرا, راهى كوفه مى شود.
در كـوفـه , زيـنـب (س ) را بـه مـجـلـس ابـن زياد مى برند, در حالى كه كنيزانش , پيرامون وى را گرفته اند.
او با شكوهى خاص وارد مجلس مى شود و به عبيداللّه اعتنايى نمى كند.
ابن زياد, از اين بى توجهى , به شدت ناراحت شده , با اين كه زينب را شناخته است , مى پرسد: اين زن پرنخوت و تكبر كيست ؟.
كسى جواب نمى دهد!.
باز سوال مى كند, تا بار سوم كه زنى پاسخ مى دهد: اين زينب دختر على است !.
عبيداللّه مى گويد: خدا را شكر مى كنم كه شما را رسوا و دروغتان را آشكار كرد!.
زيـنـب با كمال شهامت و شجاعت مى فرمايد: خدا را شكر مى كنيم كه افتخار شهادت را نصيب ما كرد!.
رسوائى از آن فاسق ها است .
ما در عمرمان دروغ نگفته ايم , دروغ هم از آن فاجرهاست .
زينب , در شام و در برابر يزيد نيز با خطبه اى غرا و آتشين , كوس رسوايى يزيد را به صدا درآورد و با ايـن كه در چنگال خون آشام ترين طاغوت زمان اسير بود, چنان حماسه آفريد كه پايه هاى حكومت فرزند معاويه را به لرزه درآورد.
در ظـاهـر, يـزيد فرمانروا بود و زينب تنها و دربند, اما روح بلند دختر فاطمه (س ), يزيد را درهم شـكسته بود و سرانجام يزيد, از ترس سقوطحكومتش , به اين نتيجه رسيد كه كاروان اسيران را به مدينه بفرستد.
پـس از ورود كـاروان بـه مـديـنـه , هـمـه مـى دانـستند بايد به كجا رفت , مسير كاروان به سوى مسجدالنبى ر بود.
زيـنـب كه همه خاطرات مدينه , پيامبر(ص ) و حسين (ع ) را به دل داشت , تا نگاهش به قبر پيامبر گرامى اسلام (ص ) افتاد, صداى گريه اش بلند شدوفريادزد: اى رسول خدار!.
خبر كشته شدن حسين (ع ) را آورده ايم !.
پس از اين ماجرا, مدينه آماده بهره بردارى از كلاس درس امام سجاد(ع ) و زينب كبرى شد.
زينب احكام و فتاوى را براى مردم بيان مى كرد و محور مراجعه آنان بود.
روحيه و بيان زينب (س ), همه را به ياد اميرمومنان (ع ) مى انداخت .
كـار زيـنـب (س ) ابلاغ خون شهيدان بود و چه خوب پيام خود را ابلاغ كرد. حضرت زينب سلام الله عليها، شيرزن دشت كربلا سرانجام پس از عمري دفاع از طريق حقه ولايت و امامت در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى كه به همراه همسر گراميشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، وفات يافته و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گرديد.
مزار ملكوتى آن حضرت (دمشق/سوریه)، اينك زيارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام مى باشد.

‏شمه‏اى از كمالات معنوى حضرت زينب ‏(سلام الله عليها)

بر قلّه دانش‏
زينب كبرى‏عليها السلام بانويى سرشار از بينش و بصيرت بود كه با سيره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» ديروز و امروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگويى ماندگار از شخصيت عظيم خويش به يادگار گذارد و معيارهاى حركت ارزشى و ضدارزشى را براى هميشه ترسيم كرد.
برترين درجه علم، علمى است كه از ذات الهى به انسان افاضه مى‏شود كه به تعبير قرآن مجيد، علم «لَدُنّى» نام دارد: «و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً(1)»: «علم فراوانى از نزد خود به او (حضرت خضر) آموختيم». حضرت زينب‏عليها السلام به شهادت امام سجادعليه السلام، داراى چنين علمى بود كه خطاب به عمّه‏اش فرمود:
«أنْتِ بِحَمْدِاللَّه عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ(2)».
«به حمداللَّه تو دانشمند معلم‏نديده و فهميده‏اى فهم نياموخته هستى».
وى در حدود 6 سالگى، شايستگى حفظ خطبه استدلالى، عميق و جامع مادرش فاطمه زهراعليها السلام را داشت و اين نشانه بارزى از رشد فكرى و بلوغ انديشه و تعقّل دخترى است كه در دامان عصمت و طهارت پرورش يافت و به زلال روح و كمال معنوى و قرب الهى رسيد.
يك سال پس از استقرار حضرت على‏عليه السلام در كوفه، زنان و دختران مشتاق دانش، به آن حضرت‏عليه السلام پيام فرستادند و گفتند:
«ما شنيده‏ايم كه دختر شما، حضرت زينب‏عليها السلام همانند مادرش، زهراى مرضيّه، منبع سرشار دانش و داراى علوم و كمالات است. اگر اجازه بدهيد به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهره‏مند شويم». على‏عليه السلام اجازه داد تا دختر عالمه‏اش بانوان مسلمان كوفه را آموزش دهد و مشكلات علمى و دينى آنان را حل كند. زينب‏عليها السلام آمادگى خود را اعلام نمود و بعد از ديدارهاى مقدماتى، جلسه تفسير قرآن براى آنان تشكيل داد و پرسش‏ها و شبهات آنان را جواب مى‏داد(3).
از سخنان آن حضرت‏عليها السلام در طول مسافرت كربلا، كوفه و شام، خطبه‏ها و سخنرانى‏هايى كه در فرصت‏هاى مختلف در برابر ستمكاران و طاغيان آن زمان و مردم ديگر ايراد فرمود، به خوبى معلوم مى‏شود كه مراتب علم و دانش و كمال آن بانوى بزرگوار از راه تحصيل و تعليم و اكتسابى نبوده است(4). هم‏چنين در جنبه مقام علميش، علاوه بر توانايى براى ايراد خطبه‏ها، نكته ظريف و اساسى وجود دارد و آن تصميم‏گيرى‏ها و موضع‏گيرى‏هاى به‏جا در مناسبت‏هاى لازم است كه خوب مى‏دانست كجا بايد نرم سخن گفت، در كجا بايد برآشفت و حماسه آفريد، در كجا بايد گريه كرد و اشك ريخت و چه وقت بايد عقل و منطق را به كار گرفت(5).
همچنين نام زينب كبرى‏عليها السلام به عنوان يكى از محدثان برجسته شيعه، صفحات كتب رجال را مزيّن كرده است. روايت‏هاى آن حضرت‏عليها السلام در منابع معتبر شيعه از جمله در كتاب‏هاى «من لا يحضره الفقيه»، «وسايل‏الشيعه»، «بحارالانوار» و… موجود است(6) كه آنها را از مادر و برادرش حضرت سيدالشهداءعليه السلام شنيده و براى ديگران روايت كرده است. اهمّ اين احاديث بدين شرح است: داستان نزول مائده آسمانى براى حضرت زهراعليها السلام، حديث «امّ ايمن» در ماجراى دفن حضرت على‏عليه السلام، خطبه دفاع مادر از حق امامت و مطالبه فدك كه سند اخير را عده‏اى از مورخان و محدّثين نامدار شيعه همچون شيخ صدوق در كتاب «علل الشرايع» و علامه مجلسى در «بحارالانوار» آورده‏اند.
به هر حال اين بانوى شجاع كربلا راوى حديث از مادر و برادر خود بوده و از نظر دانشمندان رجالى و حديث‏شناسان، عدالت و اعتماد اين بانوى پاك و بافضيلت در زمينه بيان حديث و مقامات علمى مورد تأييد قرار گرفته و صداقت و درايت او انكارناپذير است(7).

عبادت و انقطاع از خلق‏
در ميان فضايل و كمالات ملكوتى حضرت زينب‏عليها السلام، خلوت با معشوق و مناجات با قاضى‏الحاجات، درخشندگى خاصى دارد. سراسر زندگى او به خاطر جهاد و هجرت در راه خدا و همراهى و همگامى با پدر، مادر و برادر در جهت انجام وظيفه و احياى معالم و معارف اسلام، عبادت محسوب مى‏شود.
عبادت آن بانوى مكرّمه‏عليها السلام تنها به معناى خاص «عبادت» نبود، بلكه تمام حركات و سكنات، خروش و فريادها، سفرها و اسارت‏ها، بيدارگرى‏ها و مبارزات و حتى نفس‏هاى او از آنجا كه به خاطر خداوند بود، همه از مراتبى عميق و والا از اخلاص و عبادت خداوند متعال برخوردار بود.
اكثر شب‏ها را به تهجّد و تلاوت قرآن، صبح مى‏كرد. به گفته برخى از مورّخان، عبادت‏ها و نمازهاى شب پدر و مادر خود را از نزديك ديده بود.. او در حماسه كربلا شاهد بود كه برادرش، حضرت امام حسين‏عليه السلام به برادرش حضرت ابوالفضل‏عليه السلام فرمود: «اى برادر! نزد دشمن برو و يك شب را مهلت بگير؛ شايد بتوانيم به نماز، دعا و خواندن قرآن استغفار در پيش‏گاه پروردگار مشغول شويم. خدا مى‏داند كه من نماز، دعا و استغفار و خواندن قرآن را دوست دارم(8).
در شب يازدهم محرم، على‏رغم آن‏همه خستگى و فرسودگى و مشاهده آن‏همه آلام روحى، نماز شب خود را خواند. امام سجادعليه السلام فرمود:
«عمه‏ام، زينب‏عليها السلام در مسير كوفه تا شام تمام نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏كرد و در بعضى از منازل به خاطر شدت گرسنگى و ضعف، نشسته اداى تكليف مى‏كرد(9)».
امام حسين‏عليه السلام كه خود معصوم و واسطه فيض الهى است، هنگام وداع با خواهرش فرمود: «خواهر جان مرا در نماز شب فراموش مكن(10)». اين، نشان از آن دارد كه اين بانو به قله رفيع بندگى و پرستش راه يافته بود و به حكمت و هدف آفرينش دست يازيده بود؛ بنابراين ديده‏ها را بازتر و افق‏ها را برتر و معرفت‏ها را قوى‏تر بايد كرد تا مقام عبوديت زينب كبرى‏عليها السلام را بهتر شناخت.

ادامه »

حاجی به دیار باقی رفت

نوشته شده توسط 4ام خرداد, 1392

زندگینامه: رحیم موذن‌زاده اردبیلی (1304-1384)
موسیقی > نواحی- محسن ظهوری:
رحیم موذن زاده اردبیلی اول مهرماه سال 1304 در اردبیل به ‌دنیا آمد.

اذان‌گویی و نوحه‌خوانی و منبری را از شیخ عبدالکریم به ارث برد و تا آخر عمر راه او را ادامه داد. خودش می‌گفت که اذان‌گویی در خانواده آنها، 150 سال قدمت دارد و نام فامیل آنها به‌همین دلیل موذن شده است؛ «زمانی که آن موقع‌ها در اردبیل شناسنامه می‌دادند، به تناسب شغل و حرفه، نام خانوادگی انتخاب می‌کردند. به پدربزرگم هم گفته بودند تو چه‌کاره‌ای؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگی شما موذن است».

رحیم در کودکی به مکتب‌خانه می‌رود و تحت نظر میرزا عزیز، قرآن و دستگاه‌های موسیقی را فرا می‌گیرد. به گفته خودش: «‌در آن دوران ما عوض دبیرستان مکتب می‌رفتیم. همه هم متدین بودند. خانواده‌ها در دوره ما در ابتدای امر، بچه‌ها را با قرآن مانوس می‌کردند. ما هم پس از طی این مرحله، به مدرسه حاج ابراهیم آمدیم. طلبه بودیم به اصطلاح امروز ولی حین طلبگی، این اذان با ما همراه بود». پس از یادگیری اصول نوحه‌خوانی و اذان‌گویی، با همراهی پدر در مسجد اردبیل به این‌کار مشغول می‌شود و گاهی نیز برای خواندن یک نوحه‌ به شهرهای اطراف، خصوصا تالش می‌رود.

پسر به‌جای پدر

با سکونت پدر در تهران، رحیم موذن برای تحصیل حوزوی رهسپار قم می‌شود. حاج مهدی سراج - از دوستان رحیم - می‌‌گوید: «وقتی شیخ کریم به تهران می‌آید، رحیم را برای درس خواندن به قم می‌فرستد. صدای رحیم آن‌قدر خوب بوده که دیگر همیشه او برای مجالس، در قم می‌خوانده است. مداحان قم پیش شیخ کریم شکایت کرده بودند که با آمدن رحیم ما از کار افتاده‌ایم». رحیم درس خارج فقه می‌خواند و ظهرها در حرم حضرت معصومه اذان می‌گفت.

سال 1329 شیخ کریم فوت می‌کند و رحیم که فقط 25 سال سن دارد، به تهران می‌آید تا جای خالی پدر را در مسجد امام پرکند. خودش ماجرا را این‌گونه تعریف می‌کند: «مرحوم پدرم سال 1322 برای نخستین بار اذان را در رادیو گفت و همین روند تا 1326 که برنامه سحری را به صورت زنده اجرا می‌کرد، ادامه داشت. او در سال 1329 سکته کرد و من قبول کردم جای او اذان بگویم تا الان که با این سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم که با گفتن آن یک اذان، برای اسلام و مملکتم کاری کرده‌ام. ما که نه ثروت داریم، نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خیر است».

در همین سال است که نام خانوادگی او نزد مردم از موذن به موذن‌زاده اردبیلی تغییر می‌کند. جعفر تعریف می‌کند که «وقتی شیخ کریم می‌میرد و پدرم به جایش اذان می‌گوید، مجریان رادیو ایران برای معرفی او به مردم، زاده اردبیلی را به فامیل پدرم اضافه می‌کنند تا به شنوندگان بگویند او پسر شیخ کریم است. سر همین موضوع، همه فکر کردند که نام‌خانوادگی پدر من موذن‌زاده اردبیلی است و همین نام هم تا آخر روی او ماند».

ملکه بخشش‌کن - همسر رحیم موذن‌زاده اردبیلی - تعریف می‌کند که حاج رحیم حدود سال1330 به اردبیل می‌آید و از او خواستگاری می‌کند؛ «4 ماه بود که پدرش فوت کرده بود. ما عروسی کردیم و آمدیم تهران. خانواده‌های ما با هم همسایه بودند و ساکن یک محله بودیم. به یکی از همسایه‌ها رشوه داده بود و گفته بود که این دختر را برای من خواستگاری کن. من تا بعد از عقد ندیده بودمش. من را در آشپزخانه پدرم عقد کردند و بردند خانه او. آنجا برای اولین‌بار دیدمش. خودش می‌گفت قبلا یک‌بار من را دیده بوده. با عمه‌ام رفته بودم حمام. بعد که بیرون آمدیم، من پایم لیز خورد، زمین خوردم و آن موقع من را دیده بود».

حاج رحیم پس از ازدواج، دوباره به تهران بازمی‌گردد. همسر آن مرحوم ادامه می‌دهد: «15 روز بعد از عروسی آمدیم تهران. اول بازار تهران مستاجر بودیم و بعد رفتیم خیابان سینا یک خانه کوچک گرفتیم. بعد آنجا را هم فروختیم و آمدیم آریانا (مالک اشتر) زندگی کردیم. آنجا هم چند سالی بودیم و آخر سر آمدیم اینجا(مهرشهر کرج). به گفته حاج عسگر عاشقی، خانه حاج رحیم در مهرشهر کرج، کوچک بود و او همیشه به شوخی این خانه را زندان موسی بن‌جعفر می‌نامیده است. همسر موذن‌زاده هم این موضوع را تایید می‌کند: «2تا اتاق داشتیم و 6 تا بچه».

ادامه »

حب على عليه ‏السلام در قرآن

نوشته شده توسط 4ام خرداد, 1392

حب على عليه ‏السلام در قرآن

استاد مرتضى مطهرى
قرآن سخن پيامبران گذشته را كه نقل مى‏كند مى‏گويد همگان گفتند:«ما از مردم مزدى نمى‏خواهيم، تنها اجر ما بر خداست‏».اما به پيغمبر خاتم خطاب مى‏كند:
قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة فى القربى (1) .
بگو از شما مزدى را درخواست نمى‏كنم مگر دوستى خويشاوندان نزديكم.
اينجا جاى سؤال است كه چرا ساير پيامبران هيچ اجرى را مطالبه نكردند و نبى اكرم براى رسالتش مطالبه مزد كرد،دوستى خويشاوندان نزديكش را به عنوان پاداش رسالت از مردم خواست؟

ادامه »

روز شمار

نوشته شده توسط 4ام خرداد, 1392

روز ملي مقاومت و پايداري - روز دزفول
نخستين نبرد مسلمانان با مشركان مكه در صدر اسلام(2ق) - مرگ معتمد عباسي(مسموم كننده امام حسن عسكري(ع)(279ق)


  •  
    مداحی های محرم