« «مَنْزُوراً أُكُلُهُ»نماز اول وقت شهید رجایی »

تاثير نماز فاطمه (سلام الله علیها ) در جنگ

نوشته شده توسط 16ام فروردین, 1393

تاثير نماز فاطمه (س ) در جنگ
يكى از رفقاى بسيجى در جبهه برايم تعريف مى كرد: در يك عمليات مهم شبانه عليه دشمن متجاوز بعثى هنگام پيشروى به ميدانى از مين برخورديم . اين برخورد براى ما بسيار غيرمنتظره و سنگين بود، چون از طرفى شناسايى نشده بود و شايد هم دشمن آنها را به تازگى كار گذاشته بود. و از طرف ديگر اگر به موقع بر سر قرار نمى رسيديم گروهى ديگر از بچه ها به وسيله دشمن قيچى مى شدند.
شرايطى بسيار سخت و جانكاه بود. زمان به كندى مى گذشت . من فشار سنگينى آن لحظات را هنوز هم بر سينه ام حس مى كنم . بالاخره بنا شد بچه ها داوطلبانه روى مين ها بروند. فرمانده ما كه هر چه از خوبى ها و دلاورى ها و كاردانى او و ايمان و عشقش به فاطمه زهرا عليهاالسلام بگويم ، كم گفته ام ، گفت بچه ها چند دقيقه اى صبر كنيد، شايد راه ديگرى هم باشد. همه با ناباورى به او خيره شدند؛ چه راهى ؟!


او اين را گفت و سپس از بچه ها فاصله گرفته و كمى آن طرفتر به نماز ايستاد، و دو ركعت نماز خواند. آن هم چه نمازى ، يكپارچه سوز و عشق .
رفقاى او همه مى دانستند او نماز توسل به فاطمه زهرا عليهاالسلام را مى خواند. عجب حالى داشت ، مثل شمع مى سوخت ، پس از سلام نماز سر به مهر گذاشته و يا فاطمة اغيثينى مى گفت و با حالتى پرسوز فاطمه را به كمك مى طلبيد. استغاثه فاطمه ، فاطمه او تمامى بيابان را پر كرده بود. گويا تمامى هستى هم با او همنوا بود.
شبى فراموش نشدنى بود، هر كدام از بچه ها را كه مى ديدى در گوشه اى اشك مى ريخت و دعا مى كرد. كم كم بچه ها متوجه فرمانده شدند و سعى داشتند به او نزديكتر شوند.
طولى نكشيد كه همه دور او حلقه زدند. ديگر در آن موقع شب و در سكوت و بهت بيابان همراه اشك ماه ، تنها ناله يك نفر به گوش مى رسيد، ناله فرمانده كه فاطمه را مدام به كمك مى طلبيد.
كاش بودى و مى ديدى كه چگونه مثل ابر مى باريد و چون شمع مى سوخت . همه به استغاثه هاى او گوش مى دادند و اشك مى ريختند، من جلوتر از همه بودم .
ديدم گونه اش را روى خاك گذاشته و آن قدر اشك ريخته كه تمامى صورتش غرق گل شده . آنچنان غرق در مناجات و توسل بود كه حضور هيچ كس را احساس نمى كرد. تو گويى اصلا در اين دنيا نيست .
كمى آرام تر شد. آهسته چيزهايى را زمزمه مى كرد. ناگهان براى لحظاتى ساكت شد، من نگران شدم كه نكند از حال رفته . اما هيبتى داشت كه نتوانستم قدم جلو بگذارم . همه محو نگاه او بوديم ، به دلمان افتاده بود كه خبرى مى شود. قبلا هم از توسلات او به حضرت زهرا عليهاالسلام و حاجت گرفتنش زياد شنيده بودم . همين طور هم شد. ناگهان سر از سجده برداشت و فرياد زد بچه ها بياييد بى بى راه را نشان داد! بى بى راه را نشان داد!
بغض هايى كه براى چند دقيقه اى در سينه ها متراكم شده بود يك دفعه تركيد. همه زدند زير گريه ، نمى توانم حالت خودم و بچه ها را در آن لحظه بيان كنم . آن قدر مى دانم كه بى درنگ همه به دنبالش حركت كرديم ، من پشت سر او بودم .
به خدا قسم ، او آن قدر محكم و با صلابت مى دويد كه گويى روز روشن است و جاده هموار. طولى نكشيد كه از ميان مين ها گذشتيم بدون اين كه حتى يك نفر از ما خراشى بردارد.
بعدها هر بار كه از او مى پرسيديم آن شب چه شد و چه ديدى ؟ از جواب طفره مى رفت ، اما مى گفت : بچه ها فاطمه ، فاطمه ، و ديگر اشك مجالش ‍ نمى داد.

منبع:

نماز و عبادت فاطمه زهرا سلام الله عليها،نام نويسنده : عباس عزيزى

 

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: منتظر [بازدید کننده]
منتظر
5 stars

درپاسخ به تاثیر نمازفاطمه سلام الله درجنگ
نماز بالاترین فریاد انسان به خداست وسبب
تقرب به معبود یکتاوایمان قوی میگردد.
میتوان بانماز وتوسل به اهل بیت علیهم السلام به درجات رفیع معنوی وکمالات روحی رسید.


1393/01/17 @ 15:22


فرم در حال بارگذاری ...


  •