« لشگر عقل و لشگر جهل .... | قلب هاي بزرگ در جسم هاي كوچك » |
ملائك مي خندند
نوشته شده توسط12059m 14ام اسفند, 1392ملائك مي خندند
پيغمبر- (ص)- از جبرئيل پرسيد: آيا ملائكه، گريه و خنده هم دارند؟ گفت: آرى از سه كس از روى تعجب مىخندند و بر سه كس از ترحم و دلسوزى مىگريند؛ اما خنده: يكى از كسى كه سراسر روز سخنان ياوه گويد، و چون شب شود نماز عشا خوانده و باز ياوهسرايى كند؛ ملائكه خندند و گويند: اى بىخبر صبح تا به شام سير نشدى! اكنون سير مىشوى؟ ديگر از دهقانى كه بيل و كلنگ
برداشته به بهانهى تعمير و اصلاح زمين خود ديوار مشترك را مىسايد تا به سهم خويش بيافزايد؛ ملائكه (از اين سفاهت) خنده كنند و گويند:
آن زمين پهناور ترا سير نكرد اين مختصر سيرت مىكند؟! سوم: از زنى كه در زندگى، خود را از بيگانه نپوشيده پس از مرگ او را در قبر نهند و بدنش را بپوشانند كه از ديدهها پنهان باشد؛ ملائكه خندند و گويند:
هنگامى كه مورد رغبت بود او را نهان نكرديد، اينك مستور كنيد كه مورد نفرت و انزجار است.
اما گريهى ملائكه: يكى بر غريبى است كه در راه طلب علم بميرد، دوم:
بر زن و مردى سالخورده كه آرزوى فرزند كنند، در آخر عمر پسرى نصيبشان شود خرسند شوند و دل به او بندند كه در آخر كار به ما خدمت كند و پس از مرگ جنازهى ما را تشييع نمايد آنگاه پسر بيش از پدر و مادر جان سپارد ملائكه قبل از پدر و مادر بر او بگريند؛ سوم: بر يتيمى كه نيمه شب بيدار شود و گريان سراغ مادر رود غافل از اين كه مادرش مرده، دايه با خشونت فرياد زند: چرا گريه مىكنى؟ كودك بينوا متوجه مرگ مادر شده نااميد خاموش گردد ملائكه به حال غربت او بگريند.
فرم در حال بارگذاری ...