موضوع: "قرآن"
خشوع واقعی
نوشته شده توسط12059m 24ام دی, 1393آيه شماره 58 از سوره مبارکه مريم
أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا
آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان نعمت ارزانى داشت از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح [بر كشتى] سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه [آنان را] هدايت نموديم و برگزيديم [و] هر گاه آيات [خداى] رحمان بر ايشان خوانده مىشد سجدهكنان و گريان به خاك مىافتادند
هدف همه ى انبیا یكى است. (خداوند پیامبران را در كنار هم قرار مىدهد و همه را با یك وصف توصیف مىكند) «اولئك الّذین انعم اللّه علیهم …»
مُنعِم حقیقى، خداوند است. «انعم اللّه علیهم»
والدین و نیاكان، از نظر وراثت در تربیت نسل مؤثّرند. «ذرّیةآدم… ذرّیة ابراهیم»
گرچه همه ى انبیا از ذرّیه آدم هستند، ولى در نام بردن نوح و ابراهیم و اسرائیل (یعقوب)، از آنان تجلیل خاصّى شده است. «مع نوح و من ذرّیة …»
گریه در سجده آن قدر ارزشمند است كه خداوند از اهل آن تجلیل كرده است. «سجّداً و بكیّا»
گریه وزارى به درگاه الهى، نشانه ى رشد، شناخت، توفیق و برگزیدگى است. «و ممنّ هدینا واجتبینا…»
سفارش خداوند به زنان
نوشته شده توسط12059m 6ام مرداد, 1393حریم عفاف
سفارش خداوند به زنان
خداوند در آیه 31 سوره نور می فرماید:
«ای رسول ! زنان مؤمنه را بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا و فروج و اندامشان را از کار زشت محفوظ دارند و زینت و آرایش خود را جز آنکه قهراً ظاهر می شود بر بیگانه آشکار نسازند و باید سینه و بَرِ دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زینت جمال خود را آشکار نسازند ، جز برای شوهران خود یا برادران خود یا پسران برادران خود یا پسران خواهران خود یا زنان خودی یا کنیزان ملکی خود و اتباع (و خانواده ای که رغبت به زنان ندارند)(زن و مرد طفلی که هنوز بر عورات و محارم زنان آگاه نیستند و در غیر اشخاص مذکور اجتناب و احتراز کنند.و ان طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود و توبه کنید به سوی خدا همه ، تا اهل ایمان باشید که رستگار شوید».(1)
مادر و فرزند برگزیده
نوشته شده توسط12059m 17ام تیر, 1393آيه شماره 46 از سوره مبارکه مائده
مادر و فرزند برگزیده « وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها »
وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ
و عيسى پسر مريم را به دنبال آنان [=پيامبران ديگر] درآورديم در حالى كه تورات را كه پيش از او بود تصديق داشت و به او انجيل را عطا كرديم كه در آن هدايت و نورى است و تصديق كننده تورات قبل از آن است و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است
انبیا و كتابهاى آنان، همه از یك سرچشمه و براى یك هدفند و یكدیگر را تصدیق مىكنند. «مصدّقاً»
گرچه انبیا و كتابهاى آسمانى براى هدایت همه مردمند، ولى تنها اهل پروا و تقوا در پرتو این نور، هدایت مىشوند. «هدىً و رحمة للمتّقین»
تقویم شمیم یار
بازتاب اعمال
نوشته شده توسط12059m 3ام تیر, 1393آيه شماره 40 از سوره مبارکه نمل
قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ
كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود گفت من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مىآورم پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مىكنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خويش سپاس مىگزارد و هر كس ناسپاسى كند بىگمان پروردگارم بىنياز و كريم است
در كابینه ى سلیمان، دانشمندترین چهره ها وجود داشتند. «عنده علممنالكتاب»
انسان مىتواند بر طبیعت وقوانین طبیعى حاكم شود. «أنا آتیك»
قدرت انسان مىتواند از جنّ بیشتر باشد. «عِفریت من الجنّ - الّذى عنده علم…»
در مواردى باید قدرت خود را اظهار كرد. «أنَا آتیك»
علم منشأ قدرت است. با قدرت علمى مىتوان به جاى شنیدن صدا و دیدن تصویر، خود اشیا و موجودات را جا به جا كرد. (در انسان، استعدادها، توانایىها و اسرارى است كه تاكنون كشف نشده است). «أنَا آتیك»
در واگذارى مأموریّتها، مسارعه (سرعت عمل) یك امتیاز است. همانگونه كه در فروش، مزایده ودر خرید، مناقصه، عامل رقابت و ارزش است. «أنَا آتیك به قبل أن یرتدّ الیك طرفك»
مدّعیان علم وقدرت، باید عملاً حرف خود را اثبات كنند. «فلمّا رآه مستقرّاً»
اولیاى خدا نعمت را از او مىدانند. «هذا من فضل ربّى»
نعمتهاى الهى را حقّ خود ندانیم. «فضل ربّى»
به علم و قدرت خود مغرور نشویم. «هذا من فضل ربّى»
نعمتهاى الهى را به زبان آوریم. «هذا من فضل ربّى»
دادن یا گرفتن نعمتها براى رشد دادن ماست. «ربّى»
نعمتهاى الهى وسیله ى بندگى و آزمایشند، نه كامیابى و لذّتجویى. «لیبلونى ءاشكر»
انبیا نیز آزمایش مىشوند. «لیبلونى»
انسان، مختار است، نه مجبور. «مَن شكر… و مَن كفر»
انسان در گرو عمل خویش است. «و مَن شكر فانّما یشكُر لنفسه»
خداوند به شكر ما نیاز ندارد. «مَن شكر… ومَنكفر فانّ ربّى غنى كریم»
در شیوهى دعوت، تملّق ممنوع است. «و مَن كفر فانّ ربّى غنى»
دارایى و سخاوت در كنار هم، ارزش است. «غنى كریم»
سیمای بسم الله
نوشته شده توسط12059m 10ام شهریور, 1392آيه شماره 1 از سوره مبارکه حمد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده ى مهربان
سيماى «بسم اللّه»
1. «بسم اللَّه» نشانگر رنگ وصبغه ى الهى وبيانگر جهتگيرى توحيدى ماست
2. «بسم اللَّه» رمز توحيد است وذكر نام ديگران به جاى آن رمز كفر، و قرين كردن نام خدا بانام ديگران، نشانهى شرك. نه در كنار نام خدا، نام ديگرى را ببريم ونه به جاى نام ا
3. «بسم اللَّه» رمز بقا ودوام است. زيرا هرچه رنگ خدايى نداشته باشد، فانى است.
4. «بسم اللَّه» رمز عشق به خدا وتوكّل به اوست. به كسىكه رحمان و رحيم است عشق مىورزيم و كارمان را با توكّل به او آغاز مىكنيم، كه بردن نام او سبب جلب رحمت است.
5. «بسم اللَّه» رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است.
6. «بسم اللَّه» گام اوّل در مسير بندگى و عبوديّت است.
7. «بسم اللَّه» مايه فرار شيطان است. كسى كه خدا را همراه داشت، شيطان در او مؤثّر نمىافتد.
8. «بسم اللَّه» عامل قداست يافتن كارها و بيمه كردن آنهاست.
9. «بسم اللَّه» ذكر خداست، يعنى خدايا! من تو را فراموش نكردهام.
10. «بسم اللَّه» بيانگر انگيزه ماست، يعنى خدايا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوتها ونه جلوهها و نه هوسها.
11. امام رضاعليه السلام فرمود: «بسم اللَّه» به اسم اعظم الهى، از سياهى چشم به سفيدى آن نزديكتر است.
عامل اصلی تقوا
نوشته شده توسط12059m 26ام خرداد, 1392آيه شماره 44 از سوره توبه
لاَ يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أَن يُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ
آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، هرگز براى جهاد كردن با مال و جانشان، از تو مرخصّى نمىطلبند و خداوند به (حال) پرهيزكاران آگاه است.
مؤمن، از كار فرار نمىكند. «لايستأذنك الذين يؤمنون»
ايمان به مبدأ و معاد، عامل اصلى تقوا و شهادت طلبى و حضور در جبهه هاست. «يؤمنون باللَّه واليوم الاخر»
مجاهدان واقعى بايد هم با مال و هم با جان فداكارى كنند.«باموالهم و انفسهم»
تقوى، مانع تخلّف از جهاد با مال وجان است. «ان يجاهدوا… واللَّه عليم بالمتّقين»
ايمان به علم خداوند، مايه ى دلگرمى در جهاد است. «ان يجاهدوا… واللَّه عليم بالمتّقين»
متّقى را در جنگ و جبهه بايد شناخت، نه در خانه و ايّام صلح.«واللَّه عليم بالمتّقين
دعا بااستمداد ازکلمه رب
نوشته شده توسط12059m 5ام خرداد, 1392آيه شماره 55 از سوره مبارکه اعراف
ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ
پروردگارتان را با تضرّع و پنهانى بخوانيد، قطعاً او تجاوزگران را دوست ندارد.
بهتر است دعا با استمداد از كلمه ى «ربّ» و همراه تضرّع و زارى و پنهانى باشد. «اُدعوا ربّكم تضرّعاً و خفية» دعاى پنهانى از ريا دور و به اخلاص نزديكتر است.
دعا وقتى مؤثّر است كه خالصانه و همراه با تضرّع باشد. «تضرّعاً و خفية»
با تمام وجود و با كمال خضوع خدا را بخوانيم و زبانمان نماينده همهى وجود ما باشد. «اُدعوا… تضرّعاً»
خداوند از سوالهای نابجای شما گذشت و ...
نوشته شده توسط12059m 24ام اردیبهشت, 1392آيه شماره 101 از سوره مبارکه مائده
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از امورى كه اگر برايتان آشكار شود ناراحتتان مىكند نپرسيد، و اگر هنگام نزول قرآن از آنها سؤال كنيد، برايتان روشن مىشود. خداوند از سؤالهاى نابجاى شما گذشت و خداوند آمرزنده بردبار است.
همانا (از اين گونه سؤالها) گروهى از پيشينيان نيز پرسيدند (و چون طاقت عمل نداشتند) نسبت به آن منكر و كافر شدند.
دانستن هر چيزى، نه لازم است، نه مفيد، بلكه بايد سراغ دانشهاى مفيد رفت. «لاتسألوا» (حسّ كنجكاوى بايد تعديل شود ونبايد در پى اطلاعاتى رفت كه سبب ايجاد كدورت، مشكلات واختلال نظام جامعه مىشود.)
مكلّف نساختن مردم به پارهاى از احكام، پرتوى از عفو و گذشت الهى است. «لاتسألوا… عفى اللَّه عنها»
خداوند به بندگان مهلت توبه مىدهد. «غفور حليم»
اگر مردم ظرفيّت نداشته باشند، بيان پارهاى حقايق، سبب كفر آنها مىشود. «قد سألها قوم من قبلكم ثمّ اصبحوا بها كافرين»