از نان و پنير امام زمان (عج) صفا ديديم
نوشته شده توسط12059m 10ام اسفند, 1390مرحوم آيت لله العظمي محمد کوهستاني از علماي عارف مازندراني در سلسله توصيه هاي خود به طلاب و روحانيون وظايف و راه طلبگي را مقدس دانسته و شرايط آن را بيان کرده اند.
عصر دانه و دام
اهل علم در هر زماني در معرض اغفال و فريب قرار دارند، منتها زمان ها فرق مي کند در عصر و زمان ما، توبيخ و ملامت در کار بود، مي گفتند شغل قحط است که انسان آخوند بشود و از همه چيز محروم گردد و بدين وسيله روحيه را سست مي کردند و اميدها را مبدل به يأس و نا اميدي مي نمودند، ولي ما از ملامت و سرزنش آنان اغفال نشديم و با نان و پنير آقا امام زمان عليه السلام ساختيم وفا نشان داديم و صفا ديديم،اما عصر و زمان شما عصر دانه و دام است، هم حقوق و پول را مطرح مي کنند و هم مقام و پست وعده مي دهند، تا شما را فريب دهند، مراقب باشيد نسبت به امام زمان (عج) بي وفايي نکنيد، استقامت کنيد؛ وفادار باشيد تا به مقصد برسيد.
ذکر دائمي
انسان بايد عادت به ذکري داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از اين عالم بتواند طبق عادت هميشگي آن ذکر را بگويد.
سنگيني وظيفه روحانيون
روحانيت مثل پارچه سفيدي است که اگر لکه يا سياهي کوچکي به آن برسد، فوراً از دور پيدا مي شود، پس روحانيت بايد وظيفه خود را بدانند و مواظب باشند.
معراج السعاده فراموش نشود
به طلبه ها سفارش کنيد همان طور که بعد از نماز صبح قرآن قرائت مي کنند دو صفحه کتاب اخلاقي مرحوم ملا احمد نراقي را هم مطالعه کنند.
نکند تشنه برگردي
به يکي از طلابي که جهت ادامه تحصيل عازم مشهد مقدس بود، چنين موعظه کرد
اگر آدم کنار چشمه اي باشد و تشنه هم باشد، آب نخورد و از تشنگي بميرد مردم او را ملامت مي کنند و او را عاقل نمي دانند. شما داري مي روي کنار چشمه جوشان امامت و ولايت نکند که از آب زلال ولايت استفاده نکني و تشنه برگردي.
گفتني است مرحوم آيتالله العظمي محمد کوهستاني در سال 1308 ه ق در روستاي کوهستان از توابع استان مازندران چشم به جهان گشود و بعد از اتمام علوم پايه و ادبيات به مشهد مقدس هجرت کرد و بعد از کسب فيوضات علمي و معنوي در جوار مضجع شريف امام رضا (ع) به نجف اشرف مهاجرت نمود و سپس به زادگاه خود بازگشت.
پیچ و مهره ای ها
نوشته شده توسط12059m 10ام اسفند, 1390دسته ما معروف شده بود به دسته پیچ و مهره ای ها ! تنها آدم سالم و اوراقی نشده ، من بودم كه تازه كار بودم و بار دوم بود كه به جبهه آمده بودم. دیگران یك جای سالم در بدن نداشتند . یكی دست نداشت ، آن یكی پایش مصنوعی بود و سومی نصف روده هایش رفته بود و چهارمی با یك كلیه و نصف كبد به زندگانی ادامه می داد و …
یك بار به شوخی نشستیم و داشته هایمان (جز من) را روی هم گذاشتیم و دو تا آدم سالم و حسابی و كامل از میانمان بیرون آمد! دست، پا، كبد، چشم، دهان و دندان مجروح و درب و داغون كم نداشتیم. خلاصه كلام، جنسمان جور بود.
یكی از بچه ها كه هر وقت دست و پایش را تكان می داد، انگار لوله هایش زنگ زده و ریزش داشته باشد، اعضا و جوارحش صدا می كرد، با نصفه زبانی كه برایش مانده بود گفت:« غصه نخورید ، این دفعه كه رفتیم عملیات از تو كشته های دشمن یك دو جین لوازم یدكی مانند چشم و گوش و كبد و كلیه می آوریم ، یا دو سه تا عراقی چاق و چله پیدا می كنیم و می آوریم عقب و برادرانه بین خودمان تقسیم می كنیم تا هر كس كم و كسری داشت ، بردارد. علی ، تو به دو سه متر روده ات می رسی. اصغر ، تو سه بند انگشت دست راستت جور می شود. ابراهیم ، تو كلیه دار می شوی و احمد جان ؛ واسه تو هم یك مغز صفر كیلومتر كنار می گذاریم. شاید به كارت آمد! » همه خندیدند جز من . آخر «احمد» من بودم.
کتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 32
دعای ناشدنی
نوشته شده توسط12059m 10ام اسفند, 1390
آن کس که دعا می کند نگوید: بارالها مرا محتاج به هیچکس از مخلوقین خود منما ، زیرا انسانی نیست مگر آنکه محتاج به مردم است . اگر می خواهد دعای صحیح بنماید بگوید: مرار به اشرار خلقت محتاج منما. کسی نگوید : خدایا ! از فتنه و امتحان به تو پناه می برم ، زیرا آزمایش مردم قطعی است و حتماً همه ی افراد در زندگی باید مورد آزمایش قرار گیرند ، بلکه در مقام دعا بگوید : خدایا ! از آن امتحانی که موجب لغزش می شود و باعث گمراهی و کجروی انسان می گردد به تو پناه می برم.
و هم جنین می فرماید: هیچ فرد دعاکننده ای از خداوند ،بالاتر از قدر و منزلت و ارزش خود تقاضا ننماید ، زیرا چنین انسانی که تقاضای بی مورد و فوق مقدار وزن خود می نماید .شایسته ی محرومیت است که به آن دعا دست نیابد و آن دعا از وی پذیرفته نشود.
«»زتدگی و ناملایمات»
مردی در حضور علی (علیه السلام ) درباره ی دوست خود دعا کرد و گفت : خداوند هیچ ناملایمی و مکروهی را برای او پیش نیاورد و درباره ی او روا ندارد.علی (علیه السلام) که این دعا را شنید به او فرمود : شما برای دوست خود دعا کرده ای به مرگ، یعنی می گویی: خدایا دوست مرا از دنیا ببر و به حیات او خاتمه بده ، زیرا انسان زنده و کسی که در دنیا زندگی می کند لابد و ناچار باید به ناملایمات و مکروهاتی دچار گردد.
پی نوشت:
شرح ابن ابی حدید بر نهج البلاغه ، ج20، ص289
نشست سیاسی
نوشته شده توسط12059m 9ام اسفند, 1390با احترام به اطلاع می رساند مدرسه علمیه خاتم الاوصیاء(عجل الله علیه و آله) به منظور روشنگری و حضور آگاهانه طلاب در انتخابات نشست سیاسی رابه این منظوردر روز دوشنبه مورخ 8/12/90 در سالن اجتماعات مدرسه برگزار شد.کارشناس این نشست حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا قاسمی بودند.
لیست خرید امام صادق(علیه السلام)
نوشته شده توسط12059m 9ام اسفند, 1390أنّ عدّتاً مِن اهل الکوفة کَتَبوا إلی الصّادق علیه السلام فقالوا انّ المُفضّل یجالس الشّتار و اصحابَ الحَمام.
عدهای نامه نوشتند به امام صادق(ع) و گفتند که مفضل با لات و لوتها و کفتربازها میچرخد.
شما نامهای به مفضل بنویس تا خودش را جمع و جور کند.
بالاخره برای تیپ علما و اصحاب شما این جریان خوب نیست.
حضرت نامه نوشتند و سرش را هم مهر و موم کردند و گفتند این را به دست مفضل برسانید.
امام نامه را به دست یک سری از بزرگان اصحاب دادند تا به مفضل برسانند.
آنها میروند کوفه نامه را میدهند به مفضل.
او نیز نامه امام را باز میکند و جلوی بقیه شروع میکند به خواندن.
امام فرموده بودند بسم الله الرّحمن الرّحیم، این لیست خرید من است. بخر و بیاور.
اینها تعجب میکنند که این چه نامهایست. صورت مسئله چه بود و این نامه چیست. نامه را میچرخانند
دارَ الکتاب إلی الکُل.
همه میبینند که لیست خرید است.
و لم یذکُر قلیلاً و لاکثیراً بِما قالوا فیه.
امام چیزی از بحثی که مفضل با کفتربازها میچرخد نیاورده است.
مفضل به اینها میگوید به هر حال امام لیست خرید داده چه کار میکنید؟(کمک می کنید تا تهیه کنیم؟)
میگویند که خوب این پول زیادی میخواهد.
هذا مالُ العَظیم حتی ننظر و نجمع و نَحمِل الیک و لم نُدرک الا نراک بعد نَنظُر فی ذلک.
خلاصه اینکه ما اول باید برویم یک سری کمیسیونهای اقتصادی تشکیل دهیم و مطلب را بررسی کنیم.
جلساتی با هم میگذاریم و نتیجه جلسات را به تو میگوییم.
بعداً بررسی میکنیم که این صورت خرید امام را چه طور بخریم.
میگویند میرویم مدینه یک سری جلساتی میگذاریم و میآییم. این را میگویند و میروند.
و أرادوا الانصراف
همین که میخواهند بروند مفضل میگوید : نه! ناهار را باشید و بعد بروید.
فَحَبسهم لغذائِه و وجّه المفضل الی اصحابه الذین سَعَوا بهم.
بعد مفضل میرود همان قومی که به آنها سعایت شد،
همان کفتربازها را میآورد،
فجائوا فقرأ علیهم کتابَ ابیعبدالله علیه السلام.
برای آنها نامه امام را میخواند و میگوید امام نامه نوشته است
این نامه امامتان است، چه کار میکنید؟
میروند و هنوز غذای آن مهمانها تمام نشده برمیگردند و پولها را جلوی مفضل و اینها میریزند.
قبلَ أن یَفرُقَ هولاءِ من الغذات. فقال لهم المفضل تأمرونی ان اطرُدَ هولاء مِن عندی؟
مفضل می گوید :
شما میگویید من اینها را از دور خودم برانم!!!؟
تَظُنون ان الله تعالی یحتاج الی صلاتِکم و صومِکم.
گمانتان بر این است که خدا محتاج نماز و روزه شماست؟
کار امام را راه بیندازید.